یادداشت های استاد باستانی پاریزی  درباره عباس مسعودی و اطلاعات  
اشاره :
         درشماره های قبلی صدسالگی ، در این ستون ،منتخبِ گفته ها ونوشته های مختلف درباره عباس مسعودی  را از زبان برخی نویسندگان و پژوهشگران تاریخ معاصر صرف‌نظر از مخالف یا موافق بودن آنها و میزان درست یا غلط بودن آنها مطرح کردیم . این بار وبه فراخور حوصله این ستون به گوشه هایی از یادداشت  های استاد باستانی پاریزی درباره چگونگی شروع همکاری شان با روزنامه اطلاعات و نقطه نظرات او درباره عباس مسعودی می پردازیم ، با ذکر این نکته که متن کامل دستنوشته های استاد باستانی پاریزی درکتاب ۸۰ سالگی  روزنامه اطلاعات منتشر شده است.  استاد دراین یادداشت هایش با ذکر اسناد ومدارک درباره ترش رویی ها و تلخی هایی که شاه بر عباس مسعودی  روا داشته سخن می‌گوید و نتیجه می گیرد که (علاوه برمشکلات اقتصادی اوایل دهه  پنجاه) این  نوع فشارها وتندخویی های شاه موجبات سکته و مرگ عباس مسعودی را فراهم می کند .  استاد باستانی پاریزی در بخشی از این یادداشت ها نوشته است:
موسسه مطبوعاتی که مرحوم مسعودی ایجادکرد درتمام طول سلطنت پهلوی – به اقرار خود مسعودی – مدافع وهمراه و درواقع ازمواضع اصلی تحکیم سلطنت بوده است . این عبارت  تحکیم سلطنت در اوایل انقلاب البته یک جرم کوچک بشمار نمی آمد. منتهی تاریخ است دیگر، کم کم  خود را نشان می دهد، کارهای درست را ثبت و ضبط می کند ،آن وقت یک ترازو می گذارد وسط، هرچیزرا سبک وسنگین می کندوبعد نظر می دهد که: آقا در این برهه از زمان این کارها خوب بوده، این کارها بدبوده و بعدحکم خود را به رد یاقبول می دهد. به هرحال درتاریخ ماهم یک دوره به نام سلسله پهلوی هست ، کاربدبسیار کرده اند و کارخوب هم کرده اند. 
اگر بگوییم که مسعودی و بالنتیجه اطلاعات درتحکیم سلطنت پهلوی سو ء نیت داشته حکم درستی نکرده ایم، این آدم فکر می کردبا تایید موارد اقدامات دولتی، یک قدم به سوی اصلاح مملکت برداشته می شده است و من کوچکترین آن را که تاسیس کلاسهای اکابر باشد ، خوب  برشمرده ام . مهم این است که مسعودی «چوب دوسر طلا» شده بود، نیم قرن مدافع حکومتی بود که در این اواخر یعنی اصولا بعد از بیست و هشت مرداد، دیگر مدافعی نداشت ،حالاهم که هرهفته درشب نشینی مخصوص مادرشاه ( تنها مجلسی که بزرگان اورا راه می دادند)، شرکت می‌کرد یک شب  شاه رسما پیغام داده بود که این آدم دیگر دعوت نشود. درست مثل دکتر سیاسی که هردوهفته یک بار با شاه ناهار می خورد. بعد از قضایای خودداری دکتر سیاسی از اجرای یک فرمان شاه برای اخراج استادان ، شاه درمجلسی گفته بود :  دیگر نمی خو اهم روی دکتر سیاسی  را ببینم  ( به نقل از گزارش یک زندگی- دکترسیاسی- چاپ لندن صفحه ۲۴ )
شاه بعد از بیست و هشت مرداد، در انزوای کامل فرومی رفت ، آخرین یارانش همین مسعودی و به قول اسدالله علم « مسعودی بدبخت » بود. درخاطره ۱۵ خرداد خود علم می نویسد : « سر شام رفتم شاهنشاه خیلی عصبانی  ، فرمودند: این مسعودی ( مدیر روزنامه اطلاعات) را از دور می بینم شاخ و شانه می کشد که بیاید بامن حرف بزند (درکاخ علیاحضرت ملکه پهلوی شاهنشاه و خاندان سلطنت جدا شام می خورندو مهمان ها درسالن دیگر)، من هم (مقصود علم است ) درحضور شاهنشاه شام می خورم . شاهنشاه فرمودند: روزنامه اطلاعات ارگان مصدقی ها و توده ای ها شده، مثلا امروز از قول تاکسیران ها نوشته است که ما مثل سگ زحمت می کشیم واین شرکت تعاونی تمام عایدات را می‌خورد، مگر شرکت تعاونی مال کیست؟ مال خودشان یعنی تاکسیرانهاست. چون عده ای مثل دامادها وعلیا حضرت شهبانو سرمیز شام بودند من  ( علم ) جرات نکردم یک و دو کنم ، عرض کردم خوب روزنامه باید مطلب را بگوید و جواب هم باید داده شود. 
به هرحال برخاستم و به «بدبخت مسعودی »گفتم حق ندارد شرفیاب شود و بعد از این هم درکاخ علیا حضرت ملکه پهلوی دعوت نخواهد شد. چیزی نمانده بود سکته کند، ولی چون آدم مجربی بودگفت : پریشب درهمین جا شاهنشاه مطلبی را به من فرمودندکه برخلاف میل هویدا بودو اصرار فرمودند که به وزیر اطلاعات هم بگویم ، من هرگز از این غلط ها نمی کردم ، ولی چون امر بود اطاعت کردم . گویا مطلب به هویدا گران آمده بود ،مطالبی را به شاهنشاه عرض کرده  بود و به هرحال من چوب این کاررا خوردم .
 – عباس مسعودی ...
 ادامه دارد

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی