« و دستم را گشودید، بازش داشتم؛ و آن را کشیدید، نگاهش داشتم. سپس بر من هجوم آوردید همچون شتران تشنه که روز آب خوردن به آبگیرهای خود درآیند - و دوش و بَرِ هم را سایند - چندانکه – از هجوم مردمان - بندِ پایافزار برید و ردا افتاد، و ناتوان پامال گردید. و خشنودی مردم در بیعت من بدانجا رسید که خردسال شادمان شد و سالخورده لرزان لرزان بدانجا روان، و دخترانِ جوان – برای دیدن آن منظره – سر برهنه دوان.» ۱
این کلام ، توصیف امام علی(ع) از هجوم مردم مدینه برای بیعت با ایشان است. بر اساس روایات تاریخی زمان آغاز زمامداری حضرت در ماه ذیالحجه سال ۳۵ ه.ق است. در منابع روز این واقعهی تاریخی مختلف ثبت شده است ولی به احتمال زیاد اهل مدینه، مهاجرین و انصار در یکی از روزهای ۱۸، ۱۹ و ۲۳ ماه ذیالحجه با ایشان بیعت کردند. ابنواضح یعقوبی آغاز خلافت امام علی(ع) را ۲۳ ماه ذیالحجه ذکر کرده که برابر با ۴ تیر است. ۲
امام علی(ع) در امر زمامداری مسلمین سنت خدا و رسولش را در پیش گرفت و حق و عدالت را مبنای اصلی حکمرانیاش قرار داد، به گونهای که در پی بازستاندن مالهای حرامی برآمد که به افراد پرنفوذ و قدرتمند عرب تعلق گرفته بود. ایشان فرمود:« به خدا، اگر بینم که به مهر زنان یا بهای کنیزکان رفته باشد، آن را باز میگردانم که در عدالت گشایش است و آن که عدالت را برنتابد، ستم را سختتر یابد.» ۳
ایشان در حالی زمامدار مسلمین شد که از هر فردی نسبت به آن بیعلاقهتر بود. در آن هنگام که بزرگان اسلام و صحابه اصرار میکردند تا خلافت مسلمین را بپذیرد، آن حضرت فرمود که اگر وزیر شما باشم ، بهتر تا امیرتان باشم. مدتی بعد در ذی قار عبدالله بن عباس به حضور ایشان رسید، در حالی که امام(ع) کفشش را پینه میزد. در آن زمان که ابرهای فتنه فضای عالم اسلام را فراگرفته بود و طالبان دنیا بیرق مخالفت را علیه امیرمؤمنان برافراشته بودند، سخن ایشان در این دیدار، بیانگر رسالت بزرگ آن حضرت است که همانا هدایت مسلمانان و برپایی عدالت بود. ایشان از ابنعباس پرسید:« بهای این نعلین چند است؟» وی پاسخ داد:«بهایی ندارد». امام فرمود:« به خدا این را از حکومت شما دوستتر دارم مگر آنکه حقّی را برپا سازم یا باطلی را براندازم» ۴
برپایی حق و برانداختن منکر آنچنان اهمیت داشت که امام (ع) به مصداق آیهی مبارکهی:
«وَکَتَبنا لَهُ فِی الأَلواحِ مِن کُلِّ شَیءٍ مَوعِظَۀ ً وَ تَفصیلاً لِکُلِّ شَیءٍ فَخُذها بِقُوَّۀٍ وَأمُر قَومَکَ یَأخُذوا بِأَحسَنِها سَأُریکُم دارَ الفاسِقینَ»
با قوت زمام امور را به دست گرفت و در راه احقاق حق در برابر منکر و بیعدالتی ایستاد. امام علی(ع) راه مستقیم الهی را با چنان سرفرازی پیمود که اهل معرفت از فرط بزرگی گفتار و کردارش در حیرتند و دشمنان به عظمت روحی، عدالت و حقطلبیاش اذعان کردهاند.
ایشان نه تنها در پی احقاق حق در جامعهی اسلامی بود، بلکه در تمام زمان امامت پُربرکتش هدایت مسلمانان و پرورش پیروان راستین مکتب تشیع را به بهترین وجه به انجام رساند. حتی مشغلهی حکمرانی مانعی برای آن حضرت در برابر انتقال معارف بزرگ اسلامی و تربیت یاران صدیقی چون کمیل بن زیاد نبود:
« ای کمیل این دلها آوندهاست، و بهترین آنها نگاهدارندهترین آنهاست. پس آنچه تو را میگویم از من به خاطر دار: مردم سه دستهاند: دانایی که شناسای خداست، آموزندهای که در راه رستگاری کوشاست، و فرومایگانی رونده به چپ و راست که درهم آمیزند، و پی هر بانگی را گیرند و با هر باد به سویی خیزند. نه از روشنی دانش فروغی یافتند و نه به سوی پناهگاهی استوار شتافتند. کمیل دانش به از مال است که دانش تو را پاسبان است و تو مال را نگهبان. مال با هزینه کردن کم آید، و دانش با پراکنده شدن بیفزاید، و پرورده مال با رفتن مال -با تو- نپاید. ای کمیل پسر زیاد، شناخت دانش، دین است که بدان گردن باید نهاد. آدمی در زندگی به دانش، طاعت -پروردگار- آموزد و برای پس از مرگ نام نیک اندوزد، و دانش فرمانگذارست و مال فرمانبردار. کمیل گنجوران مالها مردهاند گر چه زندهاند، و دانشمندان چندان که روزگار پاید، پایندهاند. تنهاشان ناپدیدار است و نشانههاشان در دلها آشکار. بدان که در اینجا [و به سینه خود اشارت فرمود] دانشی است انباشته، اگر فراگیرانی برای آن مییافتم. آری یافتم آن را که تیز دریافت بود، لیکن امین نمینمود، با دین دنیا میاندوخت و به نعمت خدا بر بندگانش برتری میجست، و به حجّت علم بر دوستان خدا بزرگی میفروخت. یا کسی که پیروان خداوندان دانش است، اما در شناختن نکتههای باریک آن او را نه بینش است. چون نخستین شبهت در دل وی راه یابد درماند -و راه زدودن آن را یافتن نتواند. بدان که برای فراگرفتن دانشی چنان نه این درخور است و نه آن. یا کسی که سخت در پی لذت است و رام شهوت راندن یا شیفته فراهم آوردن است و مالی را بر مال نهادن. هیچ یک از اینان اندک پاسداری دین را نتواند و بیشتر به چارپای چرنده ماند. مرگ دانش این است و مردن خداوندان آن چنین. بلی زمین تهی نماند از کسی که حجّت بر پای خداست، یا پدیدار و شناخته است و یا ترسان و پنهان از دیدههاست. تا حجّت خدا باطل نشود و نشانههایش از میان نرود، و اینان چندند، و کجا جای دارند به خدا سوگند اندک به شمارند، و نزد خدا بزرگ مقدار. خدا حجتها و نشانههای خود را به آنان نگاه میدارد، تا به همانندهای خویشش بسپارند و در دلهای خویشش بکارند. دانش، نور حقیقتبینی را بر آنان تافته و آنان روح یقین را دریافته و آنچه را ناز پروردگان دشوار دیدهاند آسان پذیرفتهاند. و بدانچه نادانان از آن رمیدهاند خو گرفته. و همنشین دنیایند با تنها، و جانهاشان آویزان است در ملأ اعلی. اینان خدا را در زمین او جانشینانند و مردم را به دین او می خوانند. وه که چه آرزومند دیدار آنانم. » ۵
امام(ع) در طی دورهی زمامداری مسلمین نشان داد که حکومت، نه وسیلهای برای برتریطلبی و بهرهکشی، بلکه مسئولیتی سنگین برای احقاق حق، برانداختن باطل و هدایت مردم به سوی تعالی معنوی است. از نگاه آن حضرت، معیار حق عدالت و صیانت از حدود و احکام الهی بود. ایشان در برابر انحرافها و ظلمها با صلابت ایستاد، حتی اگر هزینهی آن تنهایی و دشمنیها باشد. امام علی(ع) جان و خرد انسان را به قلّههای معرفت فراخواند و چنانکه به کمیل بن زیاد فرمود، دانش را برتر از مال دانست و اهل معرفت را جانشینان خدا بر زمین نامید. زمامداری حضرت علی(ع) تنها یک حکومت سیاسی نبود، بلکه تبلور عینی پیوند دیانت و حکمرانی، عقل و عدالت، و رهبری و بندگی خدا بود. بدینسان، سیرهی امام علی(ع) چراغ راه و معیاری روشن برای سنجش حکومتها و زمامداران و الگویی ماندگار برای کسانی است که دل در گرو حق و عدالت دارند.
راوی روزهایی که گذشت
۱ ) نهجالبلاغه، خطبه ۲۲۹، ترجمه دکتر سید جعفر شهیدی، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۴، ص۲۶۲
۲ ) ابن واضح یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ترجمه محمدابراهیم آیتی، تهران، علمی و فرهنگی،۱۳۷۴، ص ۷۴
۳ ) نهج البلاغه، خطبه ۱۵، ص۱۶
۴ ) همان، خطبه ۳۳، ص ۳۴
۵ ) همان، ص۳۸۷ / ابن واضح یعقوبی،همان، ص ۱۲۴-۱۲۲

شما چه نظری دارید؟