نزار قبانی
درنگی در سرودة نزار قبانی در رثای سالار شهیدان(ع)
نزار قبانی شاعر بزرگ جهان عرب (۱۳۰۲ ـ ۱۳۷۷) در دمشق به دنیا آمد، به زبانهای فرانسه، انگلیسی و اسپانیایی مسلط بود و بیش از بیست سال سفیر سوریه بود و همین امر به او این فرصت را داد تا در شهرها و کشورهای مختلف زندگی کند. به گفته خودش: «بیشتر اشعارم را به سفر مدیونم.» به اعتقاد بسیاری از منتقدان و صاحبنظران شعر عرب، نزار قبانی چه از نظر قالب و چه از نظر محتوای شعری، یکی از پدیدههای شعر نو است. بیشتر اشعار او مربوط به عشق زمینی است. شعرهای او به چندین زبان ترجمه شده و طرفداران زیادی دارد. دکتر شفیعی کدکنی در کتاب شاعران عرب آورده است: «چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه از شعرش خوشمان بیاید یا نه، قبانی پرنفوذترین شاعر عرب است.» آنچه در پی میآید، یکی از شعرهای اوست درباره نهضت حسینی و گریه بر امام حسین(ع). انگیزه سرودن این شعر، در مقدمة آن آمده است: یکی از مخالفان گفت: «آیا رافضیها (شیعیان) نسبتی با حسین دارند؟ چرا پس از صدها سال هنوز هم بر او میگریند؟» قبانی با سرودة زیبایش پاسخ وی را اینگونه داد:
۱. سأل المخالف حین انهکه العجب:
هل للحسین مَع الرّوافض مِن نسب؟
۲. لا ینقضی ذکر الحسین بثغرهم
و علی امتداد الدهر یُوقِدُ کاللَّهب
۳. و کانَّ لا اکَلَ الزمانُ عَلی دمٍ
کَدَم الحسین بکربلاء و لا شرب
۴. اوَلَمْ یَحِنْ کفُّ البُکاء فما عسی
یُبدی و یُجدی و الحسینُ قد احتسب
۵. فاجبته: ما للحسین و ما لکم
یا رائدی ندوات آلیۀ الطرب؟
۶. إن لم یکن بین الحسین و بیننا
نسبٌ، فیکفینا الرّثاء له نسب
۷. و الحُرّ لا ینسی الجمیل وردِّه
و لَئن نسی، فلقد اساء الی الادب
۸. یا لائمی حبّ الحسین اجننا
و اجتاح اودیۀ الضمائر و اشربّْ
۹. فلقد تشرَّب فی النخاع و لم یزل
سََرَیانه حتی تسلَّط فی الرُکب
۱۰. مَن مثله أحیی الکرامۀ حینما
ماتت عَلی ایدی جبابرۀ العرب؟
۱۱. و افاق دنیاً طاطات لولاتها
فرقی لذاک و نال عالیۀ الرُتب
۱۲. و غدی الصمود باثرۀ متحفّزاً
و الذل عن وهج الحیاۀ قد احتجب
۱۳. امّا البُکاء فذاکَ مَصدر عِزّنا
و به نواسیهم لیوم المُنقَلب
۱۴. نَبکی عَلی الرّأس المرتل آیۀ
و الرُّمح منبره و ذاک هو العَجب
۱۵. نبکی عَلی الثّغر المکسر سِنّه
نبکی عَلی الجسد السّلیب المُنتهب
۱۶. نبکی عَلی خِدر الفَواطم حسرَۀ
و عَلی الشّبیبه قطعوا ارباً ارب
۱۷. دَع عنکَ ذکر الخالدین و غبطهم
کی لا تکون لنّار بارئهم حطب
ترجمه:
۱ـ مخالف وقتی از تعجب خسته شد، پرسید:/ «آیا شیعیان نسبتی با حسین دارند؟
۲ـ آنها دهان خود را نمیبندند و یکسره از حسین میگویند/ این یاد تا دنیا دنیاست، مانند آتش شعلهور است.
۳ـ و گوئی روزگار به مانند خون حسین/ که در کربلا بر زمین ریخت، هرگز ندیده و نچشیده است!»
۴ـ میگویند: «آیا گریستن دیگر بس نیست؟/ چه سود در این گریستن پس از مرگ حسین؟»
۵ـ پاسخ من این است که: شما با حسین چه کار دارید؟/ شمایی که گردانندة مراسم آلات طرب اید!
۶ـ اگر نسبتی بین ما و حسین نیست/ در رثای حسین سرودن، ما را به او منتسب میکند و این کافی است.
۷ـ و انسان آزاده رفتار نیک را فراموش نمیکند/ چرا که این فراموشی، بیحرمتی به حرمتهاست.
۸ـ ای کسانی که ما را به خاطر عشق به حسین ملامت میکنید، بدانید که/ این عشق در اعماق جان ما جا خوش کرده است.
۹ـ ریشة جان ما از آن آبیاری شده/ و چنان در بدن ما روان گشته که زانوان ما از آن جان گرفته است.
۱۰ـ چه کسی مانند او کرامت انسان را زنده کرده؟/ آن روز که کرامت انسان به دست ستمگران عرب از بین رفت!
۱۱ـ او دنیایی را در برابر حاکمانش بیدار ساخت/ و همین کار، چنان او را بالا برد که به عالیترین جایگاه رسید.
۱۲ـ مقاومت، بر اثر ایستادگی او انگیزه پیدا کرد/ و ذلت در برابر درخشش زندگی ناپدید شد.
۱۳ـ گریه کردن بر حسین، عزت و قدرت ماست/ با همین گریه است که تا روز قیامت همبستگی خود را با شهدای کربلا جاودانه میکنیم.
۱۴ـ برای سری که قرآن میخواند، گریه میکنیم/ سری که نیزه منبر اوست و این از نشانههای عجیب خداست!
۱۵ـ بر دهانی گریه میکنیم که دندانش شکسته است/ بر پیکری گریه میکنیم که همه چیزش را غارت کردهاند.
۱۶ـ با حسرت بر چادر دختران حرم گریه میکنیم/ و بر جوانانی که قطعهقطعه شدند، گریه میکنیم.
۱۷ـ به سرزنش دیگران اعتنا مکن/ تا هیزم آتش روز جزا نشوی.
شما چه نظری دارید؟