شهرداد روحانی
پیشینه عظیم و ارجمند فرهنگی و تمدنی ایران، محور نوشتار زیر است، با یادآوری اهمیت آثار استادان زرین کوب و اسلامی ندوشن
شهر سوخته، تختجمشید، طاق بستان، میدان نقش جهان، سیوسه پل، قلعه الموت و... نمادهای برجسته تاریخ کهنسال ایران هستند و تحسین هر هنردوست و هنرشناسی را برمیانگیزند. در این سو و آن سوی ایران، با آثار تاریخی فراوانی روبرو هستیم که هر کدام ویژگیهای خاص خودشان را دارند و بسیار هم شگفتانگیز هستند. خرداد ۱۴۰۴ که در ایران بودم، این فرصت را یافتم که برخی از این آثار را ببینم و لذت ببرم؛ اما در سفری که به شیراز داشتم و به بازدید تختجمشید رفتم، شور و شوق بیشتری در خودم احساس کردم. عظمتِ تختجمشید خیلی مرا تحت تأثیر قرار داد. بنایی که ۵۰۰ سال قبل از میلاد به فرمان داریوش بزرگ ساخته شد و عظمتش واقعاً انسان را مجذوب میکند. برای لحظاتی از جمع دوستان جدا شدم و در افکارم غرق شدم. در حال قدمزدن، محیط را تماشا میکردم و همانجا تِمهایی در ذهنم شکل گرفت، چون ما آهنگسارها معمولاً اول باید یک تِم به ذهنمان برسد و سپس روی آن کار کنیم. خوشبختانه آنجا آن تِم در ذهنم حک شد و به خودم قول دادم اثری درباره تختجمشید بسازم که گویای عظمت و شکوه آن باشد. وقتی در آن محوطه قرار میگیرید، واقعاً به وجد میآیید و شعر مشهور ملکالشعرای بهار معنادارتر میشود:
هر طرفی سنگ سیه جان گرفت
راست شد و پیکر انسان گرفت
هر قدم از تیشهٔ صاحب فنون
جانوری جست ز سنگی برون
پس از اجراهایی که با یانی در آکروپولیس داشتیم، او از قول مسئولان فرهنگی یونان به من گفت که گردشگران زیادی راهی یونان شده اند تا آکروپولیس را تماشا کنند و این موجب شده که صنعت گردشگری و اقتصاد یونان رونق بیابد. حالا اگر نگاهی به فهرست بلند آثار تاریخی در ایران و درآمدمان از صنعت گردشگری بیندازیم، فقط متأسف میشویم. با وجود ظرفیت حیرتانگیزی که در زمینه توسعه صنعت گردشگری داریم، ظرفیتی که میتواند بسیاری از مشکلات اقتصادی را کاهش دهد، غفلت و بیتوجهی در این زمینه بسیار چشمگیر است! آثار تاریخی باشکوه کشورمان، هم به لحاظ سابقه تمدنی، هم به لحاظ زیباییشناسی، و هم به لحاظ ایجاد ظرفیتی بزرگ برای رونق صنعت گردشگری، بسیار قابل توجه هستند. بایست در کنار انواع کارهایی که باید برای رشد و توسعه اقتصادی ایران انجام می شود، آثار تاریخی نیز مورد توجه قرار گیرند و به جهانیان معرفی شوند که این هم فرصتی برای توسعه روابط مختلف با مردم جهان فراهم میکند و هم موجب میشود از انزوا، فقر و فرسودگی خارج شویم.
اکنون کشورهایی که ظرفیت شان در صنعت گردشگری خیلی کمتر از ماست، درآمدهای چشمگیری دارند و در نتیجه، توانستهاند شغلهای فراوانی ایجاد کنند، زندگی مردم را بهتر کنند و فضای شادابی به وجود آورند. توسعه صنعت گردشگری فواید بسیار زیادی دارد. توسعه زیرساختها (در زمینه حمل و نقل، ارتباطات، اقامتگاهها و...) به جذب سرمایهگذاری کمک میکند، به اقتصاد تنوع میبخشد و مهمتر اینکه وقتی مردم کشورهای مختلف بیشتر به ایران سفر کنند، زمینه تفاهم و دوستی با ملل به معنای واقعی کلمه وسعت پیدا میکند. ایران کشوری است که با سابقه فرهنگی، تمدنی و ادبی فوقالعادهاش میتواند یکی از مراکز مهم گردشگری در جهان باشد.
ارزشهای فرهنگی
اما این تمام ماجرا نیست. ظرفیتهای فرهنگی، هنری و ادبی ایران نیز بسیار مهم است. ما برای اینکه تاریخ ایران را بشناسیم، برای اینکه با سابقه فرهنگی و تمدنی ایران آشنا بشویم، برای اینکه زیباییهای هنر و ادبیات ایران را دریابیم، باید کتاب بخوانیم. شناخت عمیق و دقیق محصول مطالعه است. با شعار و تنبلی کاری از پیش نمیرود. خوشبختانه نویسندگانی داریم که تاریخ، فرهنگ و ادبیات ما را بهخوبی معرفی کردهاند و این کار را بدون تعصب و جزماندیشی انجام دادهاند؛ برای مثال آثار دکتر عبدالحسین زرینکوب و دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن در این زمینه بسیار قابل توجه هستند. آنها منصفانه و محققانه قلم میزدند، به این معنا که هم ضعفها و هم قوّتها را میدیدند، و چون نگاه انتقادی هم در نوشتههای خود داشتند، این امکان را به خوانندگان میدهند که بهتر فکر کنند. آنها دچار خودشیفتگی ملی نبودند، بنابراین اگر ویژگیهای مثبت فرهنگ، تاریخ و ادبیات ایران را معرفی میکردند، از نقاط ضعفش هم غافل نبودند. نگاهی باز داشتند، یعنی هم به فرهنگ و تمدن ایران میپرداختند و هم پذیرای ویژگیهای مثبت فرهنگ و تمدن غرب بودند. چنین رویکردی در میان بسیاری از ما وجود ندارد. دکتر زرینکوب از نویسندگان بزرگی بود که حقطلبی و نگرش منصفانه در آثارش بسیار برجسته است. او فرهنگ ایران، فرهنگ غرب، تاریخ ایران و ادبیات ایران را بهخوبی میشناخت و قلمش هم بسیار قدرتمند بود. جوانان ایران اگر میخواهند تاریخ، فرهنگ و ادبیات ایران را بهتر بشناسند و درک عمیقتری داشته باشند، مجموعه آثار زرینکوب بهترین منبع مطالعاتی است که در اختیار دارند.
عمر انسان کوتاه است و فرصت اندک؛بنابراین جوانان باید قدر عمرشان را بدانند و اگر زمانی برای مطالعه در نظر میگیرند، به سراغ بهترین کتابها بروند تا بیشترین بهره را ببرند. کتابهای زرینکوب هم از پشتوانه علمی بالایی برخوردار است، هم با قلم روان و دلپذیری نوشته شده، و هم خواننده را به درک بهتری از فرهنگ، تاریخ و ادبیات میرساند. زرینکوب چون تعصبی در کارش نیست، به افکار روشنی میبخشد. مجموعه آثار او بهترین منبعی است که ما را با گذشته ایران آشنا میکند و چون ناشی از ذهن باز و دور از تعصب، خرافه و توهم است، کمک میکند تا خودمان و جهان را بهتر بشناسیم و راه اعتدال و عقلانیت را در پیش بگیریم. زرینکوب وقتی به سراغ ادبیات ایران میرود، مینویسد: «ویژگیهای فکری فرهنگ ایرانی (تسامح، آزادی اراده و اغتنام فرصت) در این ادبیات به اوج اعتلایی که به قامت انسانیت است میرسد. تسامح نه فقط اختلاف در مذاهب و عقاید را نادیده میگیرد... به جایی میرسد که در گیر و دار کشتار و ویرانی عهد صلیبی و مغول ندا درمیدهد که: بنیآدم اعضای یکدیگرند.»
زرینکوب در آثارش میل به معرفی زیباییهای فرهنگ ایران دارد، زیباییهایی که مرزهای متوهمانه میان انسانها را از میان برمیدارد. برای او انسانیت از همه چیز مهمتر است و به همین خاطر جهانی میاندیشد؛ زیرا اگر هم به سراغ ادبیات ایران میرود، ویژگیهای انسانی و اخلاقی را مهم میشمارد که میتوانند برای همه مردم جهان آموزنده باشند.
نگاه به گذشته
شناخت درست از تاریخ، فرهنگ و ادبیات ایران، هم ما را با سابقه فرهنگی ایران آشنا میکند، و هم بینش ما را وسعت میبخشد. دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن نیز متفکری است که با قلمی پرتوان به مقولات فرهنگی پرداخته است. تأکید او بر فرهنگ و تمدن ایرانی برای برگرفتن نقاط قوت این فرهنگ و تمدن است. به تعبیری به یادآوردن میراث گذشته برای کسانی که در معرض این هستند که این میراث را فراموش کنند. او بیشتر بر مؤلفه اخلاق و ادب در فرهنگ و تمدن ما تأکید میکند. مقصود اینکه در پرداختن به فرهنگ و تمدن، میتوان بر هنر، فناوری یا علومی که در آن فرهنگ و تمدن پدید آمده و بالیده تأکید کرد. اما دکتر اسلامی ندوشن وقتی تأکید بر فرهنگ و تمدن ایرانی و میراث فرهنگی ما میکند، بیشتر بر اخلاق برآمده از این فرهنگ و تمدن تأکید میکند. وقتی که آثار فردوسی، حافظ، سعدی یا مولانا را مورد بررسی قرار میدهد، باز جنبه اخلاقی در آثار این بزرگان است که مورد تأکید اوست. به قول یکی از متفکران: «او بیشترین دغدغه روشنفکری خود را به اخلاقیتر کردن مخاطبان خودش و ضرورت اخلاقیزیستن معطوف کرده بود، حتی برای اصلاح امور اجتماعی»؛ بر این اساس، وقتی او به این سؤال جواب میدهد که ایران چه حرفی برای گفتن دارد؟ مینویسد: «تربیت اجتماعی ارتباط تنگاتنگ با اخلاق دارد، یعنی روشِ زندگیی که اجتماع بر پایه آن ادامه عمر میدهد. آنچه از گوشه و کنار میشنویم و میبینیم، گسیختگیِ اخلاقی به درجه نگرانکنندهای رسیده است. هیچکس به هیچکس اعتماد ندارد، آمار زندانیان، چک بیمحل و طلاق و تقلبهای عجیب و غریب در حد فجیعی است. آیا در میان این سمینارها و همایشهای بیشمار، کسی به این فکر نیست که یک بحث همهجانبه، بینقاب و بیتعارف درباره اخلاق عمومی تشکیل دهد؟ گمان میکنم که این از نان شب واجبتر است. چگونه آیندهای میخواهیم به جوانان تحویل دهیم؟»
به اعتقاد او «اُفت اخلاقی، مادرِ همه افتهاست. اگر در جامعهای قانون نباشد، میتوان آن را از نو برقرار کرد، ولی اگر اخلاق، یعنی پایبندیها و حفاظها از هم فروریخت، دیگر امید چندانی باقی نمیماند.» با این حال او در نگاه به آینده، ناامید نبود و در کتاب «ایران را از یاد نبریم»، توصیههایی کرد و نوشت: «ایران سزاوار آن است که خوشبخت و سرفراز باشد و برای آنکه خوشبخت و سرفراز گردد، باید هم به خود وفادار بماند و هم به استیلای علم بر جهانِ کنونی ایمان بیاورد، و در آموختنِ آنچه نمیداند، غفلت نورزد.»
در جمعبندی این مقاله، فقط می خواهم بگویم وقتی ما به سراغ تاریخ و فرهنگ و تمدن کهن خود میرویم، باید به جستجوی چه چیزهایی بپردازیم تا بیشترین سود را ببریم. عقلانیت حکم میکند که باید از هر آنچه در فرهنگ و تمدن خودمان و دیگر فرهنگها و تمدنها، ممکن است به سود ما باشد تا بهتر و خوشتر زندگی کنیم، بیاموزیم و سود ببریم. باید فرهنگ و تاریخ و ادبیات خودمان را بشناسیم و سپس در معرفی آموزههای مفید آن به جهانیان کوشا باشیم.
خاطرهای از آکروپولیس
در پایان دوست دارم خاطرهای نقل کنم که مدتهاست ذهنم را به خود مشغول کرده و همیشه دوست داشتم آن را با هموطنان در میان بگذارم. زمانی که اجراهای ما در آکروپولیس انجام شد و استقبال گستردهای را هم در پی داشت، خانمی به دیدنم آمد و گفت: «روزگاری اسکندر به ایران رفت و پرسپولیس (تختجمشید) را سوزاند و امروز شما با هنرتان اینجا را سوزاندید!» مقصود او در حقیقت، اشاره به قدرتِ هنر و قدرت عشق بود. من از آن روز تاکنون خیلی به حرفش فکر کردهام. واقعیت این است که آنچه میتواند جهان را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کند، قدرت عشق و هنر عشقورزیدن است. عشق و نفرت، هر دو نیروهای سوزانندهای هستند. انتخاب با ماست، کدام را برگزینیم؟
شما چه نظری دارید؟