سید رضا مسعودی
ساختار حکومت جمهوری اسلامی ایران، بسیار ریشهدار و عمیق است. لایههایی در مذهب شیعه و دین اسلام دارد، ساختار قانونی خاصی در قانون اساسی جمهوری اسلامی یافته و در این شکل خاص با عنوان فقهی ـ تاریخی «ولایت فقیه» به ساحَتِ سیاست در کشور ما پای نهاده و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نظام کنونی را شکل داده است. در عین حال، ریشههای قدرتمند این شیوه از حکومت، در سنن ایرانی وجود داشته و بسیار دیرینه هم بوده است. دوگانۀ مذهب و سیاست، گاهی با اختلافات و گاهی هم با اتحاد میان این دو، در ایران هماره، پیشرانِ ارابه حکومتداری و سیاستگری بوده است.
با این همه باید توجه داشت که لایۀ قدرتمند و اصلی در این جریان، حمایت و میزانی است که اجماع ملی و آرای مردم از آن صیانت میکند. به همین دلیل نظام ایران بر اساس دو اصل جمهوریت و اسلامیت بنا شده و اگر اسلام و شاخصهای فرهنگ و شریعت یک ستون استوار آن است، آرای مردم و اراده ملت نیز دومین ستون این بنای قدرتمند را تشکیل میدهد. این دوستون، نه در برابر هم که در عرض یکدیگر و برای اعتلای یکدیگر به کار میآیند. دین برای تعالی انسان ارسال شده و انسان برای فهم و تفسیر متناسب با شرایط روز از دین و شریعت و درک حقیقت از تعالیم انبیا بهره میبرد.
ریشههای قرآنی اصل (و نه اصول) حکومت در اسلام که بسیار روشن است، در قرآن کریم به چندین مورد مربوط میشود اما اغلب با این آیه شریفه رابطه مستحکمی دارد و با استناد بدان تفسیر شده است:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا [نساء:۵۹]
(ای کسانی که ایمان آوردهاید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید. پس هر گاه در امری [دینی] اختلاف نظر یافتید، اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید، آن را به [کتاب] خدا و [سنت] پیامبر [او] عرضه بدارید. این بهتر و نیکفرجامتر است.)
اما در تشیع، مسأله امامت و روایات و اخبارِ مهم و تجاربِ تاریخی نیز وجود دارد. ازجمله تجربه حکومتهای شیعی آل بویه، سربداریه، صفویه و پس از آن. اما هیچ یک تجربه مستقیم حکومت فقها نبوده و تنها تاحدی با مشورت و نظارت وزرای شیعه و بعدا نیز فقها و علما و از صفویه به بعد با حضور مراجع همراه بوده است.
مسألۀ ولایت فقیه به مثابه یک شیوه حکومت، البته به تدریج مطرح شد و در قرون متأخر با توجه به روایات مهمی همچون خبر موسوم به مقبوله عمربن حنظله، اهمیت یافت و این یکی از روایاتی است که در باب ولایت فقیه بدان استناد میکنند. در مقبوله تنها تعبیر «حکم» وجود ندارد بلکه در کنار این تعبیر، عنوان حاکم هم به کار برده شده است که صراحت در ولایت و حکومت دارد. طبق این بحث که البته بدواً ملااحمد نراقی در زمان فتحعلی شاه قاجار بر اساس آن، استنباط موسعی از ولایت فقها ارائه داد؛ در کتاب «عواید الایام» نوشت: «هر امری که پیامبر(ص) در آن ولایت دارند، از این جهت که حاکم و حافظ جامعه اسلامی بودند، امروز در زمان غیبت تمام آن ولایت با همه ابعادش به مجتهد و حاکم جامعالشرایط انتقال مییابد؛ چرا که آن حکومت و حفاظت را امروز اینان بر دوش گرفتهاند.» منظور نراقی این است که دو دلیل برای ولایت فقیه در بین شیعیان هست. اول اجماع علما و دوم جانشینی علما بعد از ائمه اطهار، همان جانشینی رسولالله(ص) محسوب میشود.
باری، این موضع و نگاه، در انقلاب مشروطیت با نقد و نظر کسانی همچون آخوند خراسانی و میرزای نائینی و دیگر مشروطه خواهان به حاشیه رانده شد. اما در اواخر دهه ۱۳۴۰ شمسی در دروس فقه حضرت امام خمینی به تفصیل بازگویی و دوباره متولد شد. در این نقطه از تاریخ، انگارههای تازه ای ظهور کرد. زیرا امام خمینی در انقلاب مردمی و اسلامی ۱۳۵۷، ترکیبی از قانون، شریعت، ولایت فقیه، مصلحت، جمهوریت و آرای عمومی را برای برساخت یک نظام سیاسی متفاوت برکشید و ارائه کرد. سرعت پیروزی انقلاب اسلامی، اگرچه حیرت انگیز بود اما برآمدن قانون اساسی و صف کشیدن مردم در انتخابات قانون اساسی نیز جالب و دیدنی بود.
بدین ترتیب نظام جمهوری اسلامی بر اساس دکترین ولایت فقیه، هم دینی بود و هم قانونی. یعنی درپی انتخاب نمایندگان مجلس خبرگان، بررسی پیش نویس قانون اساسی شکل گرفت تا دوپایه جمهوریت و اسلامیت به کمال رسد. اصل پنجم قانون اساسی ستون خیمه و رهبری قدرتمند و متمرکز، یعنی ولایت فقیه را از سوی روحانیون به پیش نویس اضافه و برای نظام تثبیت کرد و وقایع اخیر نشان داد که حضور رهبری و اصل ولایت فقیه تا چه حد برای پایداری از مملکت و پاسداری از نظام ضرورت دارد.
نکته بسیار مهم دیگر که نباید از آن غفلت کرد، هویت خاص ایرانی و ستیز بیهودهای است که اخیراً جماعتی نادان میان هویت دینی و ملی به راه انداختهاند. این قصه البته سر دراز دارد و باید روی نقد و اشارت را به سوی تندروانی بگردانیم که سالها هر اسم و رسم و تاریخ و داستانی که به وطن مربوط میشد را اگر به سخره نمیگرفتند، نفی میکردند و نادیده میانگاشتند. خاصه در سیما و صدا و محافل تندرو که نامهای سهراب و رستم و نوشیروان و کورش را بر اراذل و دزدان در سریالها میگذاشتند و نوروز را خرافات آتش پرستان میخواندند. خوشبختانه رهبر معظم و گرامی ایران در شب قدر شیعیان، یعنی عاشورای مقاومت با اجرای نوحه ـ سرود «ای ایران» دستور به پایان این دوگانگی کاهنده و بیهوده دادند تا هیچکس جرأت نکند ایران را در برابر تشیع و اسلام قرار دهد و این سرزمین معنوی و علوی را از نور الهی و اهورایی جدا سازد.
اصل ولایت فقیه، همچنان نگاهبان و ستون محکم و محور ملت، دولت، سرزمین، شهروندان و حاکمیت است. قشون و ادارات و مملکت را باید بر محوری سامان داد که هم اعتقادات، هم قانون و هم مردم پذیرای آن هستند. حضور راهگشای رهبری در میان ملت و مردم، سالهاست دلها را محکم و جانها را همپیوند میسازد.
تا این سرو هست، این بوستان باقی و سبز است. تا باد چنین بادا...
شما چه نظری دارید؟