روحالله مهرپارسا: در بامداد روز ششم ماه ربیعالاول سال ۶۰۴ هجری قمری برابر با ۵۸۶ هجری شمسی خورشیدی تابناک از افق سرزمین باستانی بلخ سر برکشید و با پرتوافشانی، جهانی را شیفته خود کرد. پای بر سر نفاق کوبید و دست در دامن اتفاق زد و به جهانگیری پرداخت.
«آری، به اتفاق، جهان میتوان گرفت». از آن روز، هزاران بار خورشید آسمانی برآمده و فرو شده است ،ولی شمس کمال و جمال و جلال این خورشید یزدانی، همواره درخشان بوده و هیچگاه غروب نکرده است و نمیکند. این کوکب سعادت، در هنگامی که دنیا را غبار تعصب و کینتوزی تیره و تار کرده بود، توفانزدگان و کشتی شکستگان دریای هستی را به حقیقت وحدت وجود رهبری فرمود و نورانی تر از آفتاب جهانتاب، انوار معرفت بر همگان ارزانی داشت و ترک و تاجیک و ایرانی و هندی و تازی و پارسی و غربی و شرقی را یگانه شمرد و همه مردمان و عالم هستی را زاییده یک گوهر دانست. برای او بلخی و رومی بیگانه و بومی از هم جدایی ندارند، چه وی خویشتن خویش را وابسته به ذات حق دانسته است.
مکانم لامکان باشد، نشانم بینشان باشد
نه این باشد، نه آن باشد که من از جان جانانم
مولانا جلالالدین محمد«مولوی» از بزرگترین اندیشه وران جهان انسانیت است. وی از یک روی شناختهترین نابغه ادب فارسی و فرهنگ اسلامی است و از لحاظ دیگر از ناشناختهترین شخصیتهای فرزانه روزگار است. در نامگذاری اسامی خیابانهای اولیه پایتخت در دوران پهلوی اول از نام شعرای معروف نظیر خیام، سعدی، حافظ، فردوسی، نظامی و ناصرخسرو بهره گرفته و جنوبیترین خیابان تهران قدیم نصیب «مولوی» شد. این خیابان در حقیقت قدیمیترین محلهها و بازارچههای تهران را در خود جای داده و معروفترین چهره تاریخ معاصر ایران ، جهان پهلوان غلامرضا تختی متعلق به خیابان
مولوی ـ خانیآباد است.
آن را که دل از عشق پر آتش باشد هر قصه کند همیشه دلکش باشد
تو قصه عاشقان همی کم شنوی بشنو بشنو که قصهشان خوش باشد
«مولوی»
شما چه نظری دارید؟