ایلنا در گفت و گویی با جاوید قربان اوغلو، سفیر سابق ایران در آفریقای جنوبی و دیپلمات بازنشسته ایرانی به بایدها و نبایدهای سفر پزشکیان به نیویورک پرداخته است. اظهارات تحلیلگر امور بین الملل را در ادامه می خوانید:
نباید داستان آقای خاتمی و پنهان شدن او و داستان آقای روحانی و عدم پاسخ به درخواستهای مکرر مکرون برای دیدار با ترامپ تکرار شود.
در مورد سفر آقای پزشکیان به نیویورک باید چند نکته را ذکر کنم. نخستین مسئله این است که آقای پزشکیان، در یکی از حساسترین مقاطع کشور به نیویورک رفته و وضعیت کشور از نظر امنیتی کاملاً روشن است؛ ما در حالت نه جنگ و نه صلح قرار داریم. وضعیت امنیتی کشور به وضوح مشخص نیست و رهبری نیز اشاره کردهاند که این شرایط، شرایط مناسبی برای ما نیست، باید به نحوی از این وضعیت خارج شویم.
از لحاظ مسائل مربوط به پرونده هستهای، سه کشور اروپایی نامهای را به شورای امنیت ارسال کردهاند و شش یا هفت روز آینده، تعیینکننده خواهد بود که آیا مکانیزم ماشه فعال میشود یا خیر. بنابراین، این مسئله کاملاً روشن است که اگر مکانیزم ماشه فعال شود، تبعات زیادی برای کشور خواهد داشت،
ممکن است برخی سعی کنند آن را کوچکنمایی کنند یا به دلیل اینکه فضای کشور متشنج نشود، واقعیتها را با مردم در میان نگذارند. در حال حاضر، ما شاهد افزایش نرخ دلار و وضعیتی هستیم که بر بازار کار و کارآفرینی و صنعت کشور حاکم است. همه معطل هستند که چه خواهد شد، هیچکس جرات هیچ کاری را ندارد و نمیتواند اقدامی انجام دهد.
اگر ساز و کار حل احتلافات فعال شود، ما به شرایط قبل از آذرماه ۱۳۹۴ باز خواهیم گشت و شش قطعنامه ذیل فصل هفتم و بند ۴۱ شورای امنیت سازمان ملل احیا خواهد شد.
کسی که این موارد را بداند و قطعنامه ۱۹۲۹ را مطالعه و تحلیل محتوا کرده باشد، میفهمد که این به چه معناست. یعنی اینکه ما در یک شرایط بسیار امنیتی قرار خواهیم گرفت که توانسته بودیم با یک سری اقدامات دیپلماتیک و با توافق برجام از آن خارج شویم. اکنون ده سال از آن زمان گذشته است.
بازگشت کشور به فضای قبل از ۱۳۹۴ و قرار گرفتن تحت بند ۴۱ فصل هفتم شورای امنیت سازمان ملل متحد به این معناست که کشور در حالتی است که هر اقدامی علیه ایران از جانب کشورهای متخاصم یا کشورهایی که نیتهایی در مورد ایران دارند، بسیار محتمل است و حتی میتوانند با یک رجوع به شورای امنیت و گرفتن یک قطعنامه دیگر، ایران را تحت بند ۴۲ قرار دهند که مجوز یک اقدام نظامی بینالمللی علیه ایران را میدهد.
تندروهایی در ایران که به نوعی مسبب این وضعیت هستند، ادعا میکنند که هیچگاه چنین وضعیتی پیش نخواهد آمد و وضع ما از این بدتر نخواهد شد. به نظر من، آنها درک درستی از این موضوع ندارند و یا بر اساس روال دوران احمدینژاد عمل میکنند، همان منوالی که میگفت آنقدر قطعنامه بدهند تا قطعنامهدانشان پاره شود. اگر از یک دانشجوی سال اول علوم سیاسی نیز بپرسید که تبعات بازگشت این قطعنامهها چه خواهد بود، به روشنی و شفافیت بیان خواهد کرد. آقای رئیسجمهور در چنین شرایطی در حال رفتن به نیویورک است. واقعیت این است که این سه کشور اروپایی اقدامی را انجام دادهاند ولی از دسترسشان خارج شده است.
ما عضو آژانس هستیم و انپیتی را پذیرفتهایم مگر اینکه یک تصمیم کلی از سوی نظام اتخاذ شود که به دلیل شرایط خاص، این همکاریها را کنار بگذاریم. در آن صورت، فضایی کاملاً متفاوت ایجاد خواهد شد که امیدوارم این اتفاق نیفتد و بعید میدانم با توجه به شناختی که از تصمیمسازان کشور دارم، به این نتیجه برسند، زیرا تبعات بسیار سنگینی برای ما خواهد داشت و در حقیقت یک فضای بسیار سنگینتر بینالمللی علیه ما ایجاد خواهد کرد.
ایران باید از این فرصت باقیمانده استفاده کند و همه چیز را به مردم بگوید. مردم باید آگاه شوند زیرا پشتوانه این نظام، مردم هستند. برای مثال مردم میدانند که ما برای اینکه در این شرایط قرار نگیریم، اقداماتی انجام دادهایم یا با غربیها ملاقات کردیم. مردم در این صورت میبینند که ما این چه کارها را کردیم و باعث میشود مردم در شرایطی سختتر اقدام مخربی انجام ندهند.
به قدری مسئله جنگ جدی است که خود رهبری نیز به آن اشاره کردند و گفتند شرایط نه جنگ و نه صلح به نفع کشور نیست و باید از آن خارج شویم. اکنون جنگ تمام نشده است و بر اساس یک توافق نانوشته بدون هیچگونه مذاکرهای به دلیل یک تصمیم سیاسی، در شرایط توقف جنگ قرار داریم.
توجه داشته باشید که نتانیاهو فردی است که برای خروج از این باتلاقی که اکنون در غزه گرفتار شده، ممکن است اقدام ماجراجویانهای انجام دهد. بنابراین به نظر من، احتمال جنگ همیشه وجود دارد. برای جلوگیری از ماجراجویی مجدد نتانیاهو یا باید توانمندیهای نظامی ما بگونهای باشد که این اقدام ماجراجویانه را برای اسرائیل بسیار پرهزینه کند
