محمد حقگو در روزنامه خراسان نوشت:
یک هفته از فعال شدن مکانیسم ماشه میگذرد. ماشهای که اثر روانی آن در بازار و اقتصاد ایران تاکنون بیش از اندازه واقعیاش بوده است. با این حال آنچه تاکنون از فضای سیاستگذاری کشور احساس میشود و برمیآید، واکنش نهچندان متناسب با این هجوم اقتصادی است که ریشه اصلی آن نه در وزارت جنگ، بلکه وزارت خزانهداری آمریکاست!
در این شرایط که بازارها یک هفتهای است که در تب روانی بازگشت تحریم میسوزند، فعالان اقتصادی و مردم انتظار دارند دولت دستکم تصویری روشن از آینده ارائه دهد. اما آن چه تا حالا دیده شده و خبرهای آن منتشر شده است، بیشتر مجموعهای از تصمیمهای مقطعی است تا یک برنامه هدفمند.
در بازار ارز، همه نگاهها به عرضه دلار دوخته شده، انگار اگر بانک مرکزی بیشتر بفروشد مشکل حل میشود. از آن طرف، اختلاف نظر آشکار میان رئیسکل بانک مرکزی و رئیس سازمان برنامه درباره تکنرخی شدن ارز، به بیاعتمادی در بازار دامن زده است.
در حوزه معیشت هم وضعیت چندان بهتر نیست. سیاست کالابرگ الکترونیکی شاید بتواند اندکی از فشار تورم بر خانوادههای کمدرآمد بکاهد، اما نمیتوان نام آن را «برنامه اقتصادی» گذاشت. این سیاست بیش از آنکه راهحل باشد، مُسکنی موقت است. جامعهای که زیر فشار اقتصادی است، بیش از هر چیز به اعتماد، انگیزه و نشانهای از تغییر نیاز دارد؛ نه صرفا وعده یارانه یا کارت خرید.
ورای همه اینها، در سیاستهای اقتصادی دولت هیچ ایده محوری قابل تشخیص نیست. شاید این ضعف به نبود اولویتبندی در خلال محدودیتهای بودجه برگردد، اما در هر حال، وجود آن امروز بیشتر آشکار شده است. سیاستگذاری بدون ایده راهبردی یعنی صرفا مدیریت بحران از روزی به روز دیگر؛ نه اصلاح ساختارهای بانکی و مالی، نه بازتعریف رابطه دولت با بازار و نه تدوین مسیر پایدار برای رشد اقتصادی.
در حال حاضر راهبرد آتی در حوزههایی مانند کنترل قیمت و مقدار سوخت، برخورد با بانکهای ناتراز و متخلف که جریان نقدینگی را به انحراف کشاندهاند، تغییر مسیر کانالهای تسویه ارزی یا تخصیص زمین با وجود قوانین شفاف مانند جوانی جمعیت، ابهام جامعه ایرانی را بیش از پیش افزوده است. تجربه سالهای گذشته نشان داده که تحریم، تنها اقتصاد را تحت فشار نمیگذارد؛ بلکه تصمیمگیری و سیاستگذاری را هم میآزماید. کشورهایی که توانستهاند از دل تحریم عبور کنند، معمولا در همان هفتههای نخست مسیر جایگزین خود را روشن کردهاند؛ از بازطراحی روابط بانکی گرفته تا توسعه صادرات غیرنفتی و اصلاح ساختار مالی. در ایران اما، هنوز نقشهای روشن دیده نمیشود.
با این اوصاف اگر دولت میخواهد فشار روانی ماشه را مهار کند، باید خیلی زود و بیابهام با مردم و بازار حرف بزند؛ نه با شعار، بلکه با برنامهای واقعی، شفاف و مبتنی بر اصلاح ساختارها. بازار امروز بیش از هر زمان دیگر، به نشانهای از انسجام و تصمیمگیری شجاعانه نیاز دارد.
هر روز تأخیر، همان فشاری را که از بیرون طراحی شده، از درون بازتولید میکند.