موسیقی در طول تاریخ ما، از صدر اسلام تا قرن نهم هجری، ممنوع یا حرام نبود. در آن دوران، موسیقی علمی ارزشمند بود و بزرگان ما در این حوزه افتخار می‌آفریدند.
به گزارش ایسنا، حمیدرضا دیبازر (آهنگساز) در آیین بزرگداشت احمد پژمان که شامگاه چهارشنبه ۳۰مهر ۱۴۰۴، در سالن خلیج فارس برگزار شد، بعد از اشاره به نخستین برخورد خود با پژمان، گفت: یک روز از او پرسیدم «آقای پژمان، من هارمونی را پیش چه کسی یاد بگیرم؟» کمی سکوت کرد، بعد گفت «حمید، هر چیزی را که می‌خواهی یاد بگیری، از آدم موفق یاد بگیر». من تعجب کردم. توضیح داد «آدم موفق، مطلبش را به تو می‌گوید و می‌رود. تو فرصت داری با سرعت و روش خودت رشد کنی. اما آدم ناموفق، تو را درگیر خودش می‌کند. نمی‌گذارد پیشرفت کنی». این جمله مسیر فکری من را عوض کرد.
وی افزود: اگر امروز پژمان زنده بود، شاید نمی‌توانست «معلم خوبی» برای دانشجویان فعلی باشد. دلیلش ساده است؛ امروز آموزش موسیقی به‌شدت آکادمیک و فرمول‌محور شده است؛ فصل‌بندی، نمودار، سرفصل، الگو. اما پژمان این‌گونه نبود. او دنبال استعداد بود، نه نظم اداری. به همین دلیل هم وقتی با دانشجویان تحصیلات تکمیلی کار می‌کرد، بعضی‌ها به مدیر گروه نامه نوشتند که: «پژمان نمی‌تواند آهنگسازی درس بدهد.» و عجیب است که هیچ‌کدام از امضاکنندگان آن نامه بعدها آهنگساز نشدند.
این آهنگساز ادامه داد: به باور من، احمد پژمان آهنگسازی بود بلندقدتر از شرایط پس از 
انقلاب ۵۷. او در هر دوره‌ای، پژمان می‌ماند؛ آزاده، خلاق و همیشه در حال یادگیری.
محمدرضا تفضلی (آهنگساز) هم در این آیین گفت: دانشگاه هنر  بعد از سال‌ها دوری پژمان از وطن، در انتهای دهه‌ پرحادثه‌ ۶۰با آغوش باز پذیرای او شد. پژمان نسل‌ جوان دانشگاه هنر را شیفته‌ توانمندی و مهارت هنری و هم‌زمان رفتار فروتنانه و انسانی خود کرد و یک پدیده استثنایی در آن روزگار بود و این سطح از فروتنی از یک استاد ماهر تا به امروز در موسیقی ایران بسیار زبانزد است.
وی افزود: قبلا در مقاله‌ای آرزو کردم که سایه‌ پژمان ایران بر ایران پژمان مستدام باشد. هنوز بر همان باورم. فراق پژمان البته جبران‌ناپذیر اما دوام پژمان رها از کالبد جسم است و تا یاد ایران هست یاد پژمان هم هست. یادش گرامی و هنرش پردوام باد.
در ادامه، مهدی قاسمی (رهبر گروه کر) اظهار کرد: من از آقای پژمان نه‌فقط در موسیقی، بلکه در زندگی و منش بسیار آموختم. ما نسلی بودیم که نه ویکی‌پدیا داشتیم و نه اسپاتیفای. همه به یاد دارند که تهیه‌ یک نوار کاست چه سخت بود. تنها راه دسترسی ما به موسیقی، همان چند کاست ضعیف از «ایران‌گام» بود. در آن دوران، نام احمد پژمان را فقط شنیده بودیم.
او ادامه داد: مثلاً ما در ارکستر سمفونیک فرهنگسرای بهمن می‌نواختیم. آقای هوشنگ کامکار که مدیر هنری ارکستر بود، برای تشویق یا گاهی ترساندن ما می‌گفت «احمد پژمان این اجرا را خواهد شنید!» همین کافی بود تا بفهمیم چه جایگاهی دارد. حتی آقای حشمت سنجری که کمتر کسی را قبول داشت، وقتی از پژمان سخن می‌گفت، با احترامی ویژه یاد می‌کرد.
در بخشی از این مراسم، ویدیوئی از فرهاد فخرالدینی پخش شد که در آن گفت: به موسیقی ما، واقعاً ظلم‌های بسیاری شده است و این یک واقعیت تلخ است. توصیه می‌کنم کتاب «الأغانی» ابوالفرج اصفهانی را بخوانید تا ببینید در صدر اسلام تا قرن نهم هجری، هیچ‌گونه ممنوعیت یا حرام دانستن موسیقی وجود نداشت. در آن دوران، موسیقی علمی ارزشمند بود و بزرگان ما در این حوزه افتخار می‌آفریدند.
او ادامه داد: ما فارابی را داشتیم که کتاب موسیقی کبیر را نگاشت، بوعلی سینا را داشتیم که موسیقی را به‌عنوان علمی دقیق معرفی می‌کند و می‌گوید «اینک علم، کو مرد مردش؟» ابوالفرج اصفهانی، مورخ بزرگ قرن چهارم هجری نیز نشان می‌دهد که تا قرن نهم، موسیقی همچنان مورد احترام و حرمت بوده و کسی از حرمت آن سخن نمی‌گفته است. به هر حال، ما عزیزی را از دست دادیم؛ احمد پژمان، هنرمندی ارزشمند، تأثیرگذار و شریف. از دست دادن چنین انسانی برای ما اهالی موسیقی بسیار دردناک است. عمیقاً متأسفم که نمی‌توانم در مراسم شما حضور داشته باشم، اما از صمیم قلب با شما در غم فقدان این بزرگوار شریکم.
سپس کارن کیهانی (آهنگساز) اظهار کرد: در سال‌های اخیر، در میان نسل‌های متأخر موسیقی، شاهد نوعی وضعیت پاتولوژیک بوده‌ایم؛ نوعی آسیب اجتماعی که به‌تدریج در حال ریشه‌دواندن است. سال گذشته، اوایل مهر، یکی از دانش‌آموزان هنرستان موسیقی در زنگ تفریح از من پرسید «آقای کیهانی، چرا ما باید روزی هفت ساعت موسیقی تمرین کنیم؟ چرا باید پنج ساعت ساز بزنیم، دو ساعت سولفژ بخوانیم؟ چه فایده‌ای دارد؟ من هم‌سن و سال‌هایی دارم که در اینستاگرام ویدئو درست می‌کنند و دو میلیون دنبال‌کننده دارند، در حالی که استاد ما با تمام سواد و مهارتش، دنبال‌کننده‌هایش کمتر از آنهاست.»
این هنرمند گفت: این پرسش، شاید ساده به نظر برسد، اما در واقع نشانه‌ای از بحران معنا در میان نسل جدید است؛ بحرانی که ریشه در تغییرات اجتماعی و فرهنگی دارد. متقاعد کردن این نسل کار آسانی نیست. اگر به نیمه دهه ۱۳۷۰بازگردیم، زمانی که موسیقی پاپ پس از حدود بیست سال ممنوعیت دوباره آزاد شد، شاهد شکل‌گیری طبقه‌ای تازه در موسیقی ایران بودیم؛ طبقه‌ای متشکل از چهره‌هایی که بسیاری از آنان تحصیلات موسیقایی نداشتند و از رشته‌هایی چون مهندسی، پزشکی یا حتی مداحی به موسیقی وارد شده بودند. این گروه در مدت کوتاهی به شهرت و ثروت رسیدند؛ ستارگانی که بعدها با عنوان «سلبریتی» شناخته شدند.
او افزود: به‌تدریج، موسیقیدانان حوزه کلاسیک و دستگاهی نیز، شاید ناخودآگاه به سمت این طبقه گرایش پیدا کردند. رواج شبکه‌های اجتماعی هم این روند را تشدید کرد؛ جایی که «تعداد دنبال‌کننده‌ها» و «تیک آبی» معیار اعتبار شد.
کیهانی گفت: در همین فضا بود که ما در دانشگاه با استاد احمد پژمان روبه‌رو شدیم. برای ما، او افسانه‌ای زنده بود؛ آهنگسازی که نامش در کنار بزرگان تاریخ موسیقی ایران قرار می‌گرفت. ما می‌دانستیم پژمان وقتی از کلاس بیرون می‌رود، دوباره پای پیانو می‌نشیند یا پشت میز کارش مشغول نوشتن است. او می‌گفت «گاهی برای چند میزان موسیقی، روزها وقت می‌گذارم تا فقط ببینم کدام آکورد درست‌تر می‌نشیند.» در زمانی که همه به دنبال نتیجه فوری بودند، او از لذت کارِ طولانی، صبورانه و اصیل سخن می‌گفت. او به ما یاد داد که لازم نیست شبیه دیگران باشیم، لازم نیست برای موفقیت، خود را با معیارهای بیرونی بسنجیم. دعوتش همیشه این بود که خودِ واقعی‌مان را کشف کنیم، به صدای درونی‌مان گوش دهیم، و اگر لازم است هفته‌ها و ماه‌ها در «غار تنهایی» بنویسیم و پاک کنیم، نترسیم. برای ما، احمد پژمان مظهر اصالت بود؛ انسانی که با حضورش معنای واقعی «استاد» را به ما نشان داد .
در پایان مراسم هم، کمال تبریزی (کارگردان) گفت: یکی از بزرگ‌ترین دغدغه‌های هر کارگردان، مرحله‌ موسیقی فیلم است، چون موسیقی زبانی انتزاعی دارد و نمی‌شود مثل نور، گریم یا تدوین، با واژه و توضیح دقیق انتقالش داد. در زمان نگاتیو، ضبط موسیقی هزینه‌بر و غیرقابل‌بازگشت بود؛ یعنی اگر قطعه نهایی آن‌طور که می‌خواستیم از آب درنمی‌آمد، بازگشت به عقب آسان نبود. همیشه نگران بودم که نتیجه چقدر با تصوری که در ذهن دارم فاصله دارد. اما در همکاری با احمد پژمان، این نگرانی برای نخستین بار از بین رفت. به یاد دارم در جریان ساخت سرزمین کهن، قطعات را که شنیدم، حیرت‌زده شدم. بی‌اغراق می‌گویم، موسیقی او دقیقاً همان چیزی بود که در ذهنم وجود داشت. من تازه آن‌وقت فهمیدم معنای واقعی «موسیقی فیلم» چیست.
این کارگردان سینما تصریح کرد: پژمان در این کار استاد مسلم بود. او می‌دانست چطور موسیقی را بخشی از جان صحنه کند، نه تزئینی بیرونی. تفاوتی که میان موسیقی صرف و موسیقی فیلم وجود دارد، دقیقاً در همین نکته است. نکته‌ جالب دیگر در همکاری با او، وسواس و صداقت حرفه‌ای‌اش بود. بارها پیش می‌آمد که قطعه‌ای فوق‌العاده می‌ساخت و من می‌گفتم «آقای پژمان، این عالی است!» اما خودش با لبخند می‌گفت «نه، این خوب نیست، باید دوباره بنویسم.» و واقعاً هم می‌نوشت، و وقتی قطعه جدید را می‌شنیدم، می‌فهمیدم حق با اوست. احمد پژمان نه فقط آهنگسازی بزرگ، بلکه انسانی نایاب بود. انسانی که درک عمیق و نگاهی بی‌بدیل به موسیقی فیلم داشت. از دست دادن او برای سینمای ما، به‌ویژه در حوزه موسیقی فیلم، فقدانی بزرگ و شاید جبران‌ناپذیر است.

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی