شاهرخ تندروصالح
ای رنج، برو که زندگی ما را کشت!
رنج، برگی از شناسنامه همه ماست. گویی که زندگی و جهان امروز بدون رنج صورت نمی بندد. چرا که هر کدام از ما به گونه ای به آن خو کرده ایم و بی آن، جم خوردن را نمی دانیم و نمی توانیم. باری، همین خوگرفتن به رنج است که این هیولا را هر لحظه به صورتی تا زندگی ما روانه می کند و سرمان را گرم بازی های پلشت قوطی ها و صاحب قوطی های برخوردار از سهمیه خطوط سفید می خواهد...
یک روز در بازی دلقک های برره ای،روزی دیگر درعربده های سرخوشی سلبریتی های دوزاری، روزهایی در هجوم مطالب
بی سر و ته و پوچ و ایامی نیز در حسرت بازگشت به دورتنی که از آن هبچ هیچ هبچ نمی دانیم. و نمی دانیم آنچه امروز در انبان ما تلنبار شده، حاصل کاشته های دیمی زمستان های دور است که در قد و قامت و هیات رنج های امروز به جان ما افتاده اند. رنج نان ،رنج آب و دیگر رنج های منتشر در صحن بدویت نمایی.
ادبیات ایران عزیز ما از همان روز اولش، از نخستین لحظه ای که فردوسی نازنین قلم در خون زد و از ایران نوشت تا همین شاپور بنیاد عزیز که همراه کشیدن جور زمانه، شط خون دل در چشمانش موج می زد تا همین حضرت شما که اهل تفال زدن به حضرت شمس الحق شیراز هستید، همگی واقف اید که رنج ما، رنج خانگی است. دندان این رنج را باید کشید. چطور؟....
بیرون زدن از صف تباه شدگان رنج های مفت
چنین رنج هایی را می توان در آثار پروین اعتصامی، عالمتاج خانم قائم مقامی(مادر حسین پژمان بختیاری)، دکتر صدیقه وسمقی،فروغ فرخزاد،سیمین بهبهانی،غزاله علیزاده،زویا پیرزاد،دکتر سیمین دانشور،دکتر زهرا رضوی، دکتر پروین غلامی دنبال نمود. در همین رابطه می توان فصل هایی از پژوهش بازخوانی مؤلفه های تجدد و مدرنیته در مطبوعات دوره قاجار از خانم دکتر مهدیه حمزه ای مدد گرفت. این دست از متفکران و اندیشمندان ایرانی به خوبی به رگ و ریشه رنج های خانگی زده اند.
حالا این شما و این هم مزرعه مفت بار داده اندیشه و ادبیات ایران. اگر حالتان از تماشای طنز و لودگی های هر ثانیه دهها و بلکه صدها میلیونی سلبریتی های دوزاری منقلب شد، به خود بازگردیم و طیف هایی از رنج های فراگیر و تحمیلیات عادت شده در جهان فعلی مان را با هم مرور کنیم:
ـ رنج هایی که گریختن از جغرافیای رنج و ستوه به آدمیان تحمیل می کند چیست و هر کدام از خود ما چه سهمی از آنها داریم؟
ـ بذر این رنج ها را چه کسانی بر زمین می افشانند؟ چرا زود بار می گیرد و زودتر از مرگ به جان انبوه بی نوایان می افتد و کارگر می افتد؟
رنج های خانگی را بشناسیم. امراض داخلی را خوب بشناسیم. بی گمان هیولاهای بدتر از کرونا،پشت درهای ما به انتظار ایستاده اند تا در قد و قامت همین سلبریتی های دوزاری شلنگ تخته انداز،چپق تک تک مان را چاق کنند. می گویید نمونه!... بله،طبعاً عزیزان صاحب دنج تماشای بریده بریده های همین سلبریتی های اتوکشیده خودی و سفیدخوران بلبشوی رها، گاه از بدی هوا می گویند و در اوقات فراغت از بوی خوش توتون دو سیب و سه گیلاس و چار حب!.... با این طلایه داران، هیچ تنابنده ای به جایی نمی رسد. رنج را بشناس تا زندگی پیدایت کند.
یک نکته از این معنی
یادتان می آید، یکی از همین جارچی های کره کرده، شعری از حافظ را مستانه و ملنگ و مشنگ خوانش می کرد؟.... با هم کمی حافظ بخوانیم :
دردِ عشقی کشیدهام که مَپُرس
زهرِ هجری چشیدهام که مَپُرس
گشتهام در جهان و آخرِ کار
دلبری برگزیدهام که مپرس
آن چنان در هوایِ خاکِ دَرَش
میرود آبِ دیدهام که مپرس
من به گوشِ خود از دهانش دوش
سخنانی شنیدهام که مپرس
سویِ من لب چه میگَزی که مگوی؟
لبِ لعلی گَزیدهام که مپرس
بی تو در کلبهٔ گداییِ خویش
رنجهایی کشیدهام که مپرس
همچو حافظ، غریب در رَهِ عشق
به مَقامی رسیدهام که مپرس
حافظ قرون رفته از زمانه ای می گوید که اگرچه باده فرحبخش و باد گلبیز بود، اما محتسب تیز، همه جا جا داشت. بر صدر می نشست و قدرها می دید. چرا؟ چون باید کلبه گدایان را سر پا نگه می داشت. چه جوری؟ بسط لودگی. جدی نگرفتن جدیات. دم غپبمت شمردن. ملنگ و مشنگ شدن. ملنگ و مشنگ بازی درآوردن. یارو بلد نیست قاشق و کفگیر را تلفظ کند، به باد آپاراتچی مشنگان و ملنگان،شاعر نسل رنج ها جا زده می شود!
نه!... نمی توان در مزه کریه جهل و جنون قدرت و ولع پول و مفتخوری و سیری و بویناکی حال و هوا و امکانات یکدست سفید لمید و در مزایای پاسفره ای غرقه بود و تاب نگاه به رنج و منشأ رنج های خانگی را داشت. شدنی نیست. رنج های خانگی، حاصل و زاییده جهل و لجاجت و یکدندگی است و از خواب بنگیان و چرتیان، شیرین تر می نماید.
می فرمایید نه، چنین نیست؟... عرض شود شاید یک جورهایی مرتبط باشد. همین جولان دادن سلبریتی های دوزاری، همین شلنگ تخته انداختن و زیر و رو کشیدن صاحب صندلی ها،همین نانخورهای دم و دستگاه دار که در نسوج زندگی،سرطان وار ریشه دارند و ریشه دارند و ریشه دارند ...

شما چه نظری دارید؟