اولین شمارههای روزنامه اطلاعات که منتشر میشد، دست اندرکاران که از توفیق نسبی این روزنامه در میان چندین روزنامه و نشریه درآن روزگار خوشحال بودند، وقتی دورهم جمع میشدند باهم میگفتند: «انشاءالله جشن پنجاه سالگی روزنامه رو بگیریم» و هنگامی که جشن ۲۵ سالگی فعالیت روزنامه را برگزار کردند، دلشان میخواست که آن قدر بمانند که جشن صدسالگی روزنامه اطلاعات را هم بگیرند. گرچه از آن جماعت بنیانگذار کسی اکنون میان ما نیست، اما یاد و خاطرات و آثار بجامانده ازآنها نشان میدهد که این موسسه با چه رنجها و سختیهایی تاسیس و روی پا نگاه داشته شد. نوشته امروز که از میان نوشتهجات سالگرد ۵۰ سالگی فعالیت روزنامه انتخاب شده، موید این مطلب است که بنیانگذار این روزنامه و دوستانش چشمانداز و افقی روشن و دور و دراز را برای این روزنامه طراحی و برنامهریزی کرده بودند و این روزهای صدسالگی روزنامه را نیز درنظر داشتهاند، گرچه میدیدند که در همان زمان و عمر۵۰ ساله اطلاعات، چهروزنامهها و نشریات موفقی بودند که ازنفسافتادند و از ادامه فعالیت بازماندند. آنروزها روزنامههایی چون «شفق سرخ»،«ایران»،«گلشن»،«کوشش» و غیره منتشر میشدند که تمام آنها مشترک مرکز خبری عباس مسعودی بودند. رقابت روزنامه اطلاعات با روزنامههایی چون ایران و شفق و کوشش، کار آسانی نبود؛ ولی «مسعودی» تسلیمناپذیر بود و در راهی که در پیش میگرفت، گویی از موفقیت خود آگاهی دارد.
در این نوشته برگزیده از ۵۰ سال قبل میخوانیم :
«... موسسه عظیم فعلی اطلاعات، احتمالابه ذهن آنها که علاقمند به آگاهی از چگونگی پیدایش روزنامه اطلاعات و شرایط چاپ آن در ۵۰ سال پیش هستند، هرگز مشکلات آن زمان را و وسایل ابتدایی و ناقصی را که مورد استفاده قرار میگرفت خطور نمیدهد و نمیتوانند تصور کنند که در سالهای نخستین«اطلاعات» چگونه انتشار مییافت.عباس مسعودی سهسال پیش ازآن که نخستین شماره اطلاعات را منتشر کند، کارش جمعآوری اخبار و فروش آن به روزنامههای وقت بود که توضیح کافی در این باره در شماره اول اطلاعات داده شده است. در تابستان ۱۳۰۲ در اطاقی ازیک عمارت کهنه درخیابان علاءالدوله (فردوسی امروز)جوانی پشت یک میز مندرس و کهنهتر از اطاق در بعدازظهرهای گرم عرق میریخت و خبر تهیه میکرد. چندی بعد روی سردر این اطاق تابلویی نصب گردید که روی آن نوشته شده بود: مرکز اطلاعات. »
در ادامه آمده است چندماه بعد، این تابلو در سمت دیگر خیابان «علاءالدوله» دیده میشد، البته عمارت باز هم کهنه بود اما مرکز اطلاعات به جای یک اطاق،سه اطاق و یکایوان داشت و مشرف به خیابان بود. عایدات آنقدر نبود که تکاپوی مخارج جاری را بکند. بعدازچندی که وضع قدری بهتر شد مرکز اطلاعات در دو اطاق نوساز و یکزیرزمین در یکی از کوچههای لالهزار استقرار یافت و در همینجا بود که نخستین شماره اطلاعات هم منتشر شد و آن طور که مدیر روزنامه اطلاعات تشریح کردهاست: پس از انتشار چند شماره کفگیر به ته دیگ خورد، طلب کاغذفروش و طلب چاپخانه بالا رفت، حاجآقا رضا کتابچی کاغذفروش، جوانمردانه به این روزنامه کمک میکرد و اطمینان او به دادن اعتباری در حدودیکهزاروپانصدتومان که در آن روز فوقالعاده مهم بود موجب سعی و جدیت و ایمان و عقیده من (مسعودی) به کارم بود. او فکر میکرد موفق خواهیم شد، و الا در مقابل این طلب خود دو میز تحریر و چند صندلی و یک تلفن چیزی نمیدید و چاپخانه «بسفور»هم همین مساعدت را میکرد . »
به هرحال اطلاعات سال اول را با مشکلات فراوان طی کرد و نخستین شماره سال دوم که در۱۰ تیر۱۳۰۶ منتشر شد دوصفحه به چهارصفحه انتشار یافت و از دیگر مزایای سال دوم این بود که چاپ گراورسازی خیلی ابتدایی بود.انتشار گراور فوقالعاده کار مشکلی بهنظر میرسید و به همین جهت پس از انتشار گراور مرحوم موتمنالملک پیرنیا رئیس مجلس، دور شماره دوم و چند عکس دیگر در یکی از شمارههای روزنامه به جای انتشار گراور این اخطار را چاپ کرد:
«بواسطه گرمشدن هوا، شعبه گراورسازی مطبعه مجلس امروز چهارمرتبه گراور را ساخت، ولی خراب درآمد و تا ساعت چهار و نیم بعدازظهر هم منتظر شدیم ولی بواسطه گرمی هوا حاضر نشد.»
به هرحال وضع چاپ وحدود فعالیت این صنعت درآن زمان فوقالعاده محدود بود،ماشینهای چاپ مسطح اکثرا بوسیله دست کارگران به حرکت درمیآمد،یعنی قوه محرکه آن به جای برق،انسان بود. حروفچینی درنهایت سختی و صعوبت بود. درآغاز پنجمین سال انتشار روزنامه اطلاعات، مدیر اطلاعات (مسعودی) مقالهای نوشت که سطور آخرآن چنین است:
«... چهار سال دوام و استقامت،چهار سال انتشار منظم، بهتنهایی کارآسانی نیست و اشخاصی که از نزدیک ناظر احوال جریدهنگاران میباشند، میدانند که انجام این کارچه قدر صعب، چه قدر خستهکننده و چه قدر دقیق است. ما امید واریم روزی برسد که بتوانیم بیست وپنجمین و پنجاهمین سال انتشار خودرا اعلام کنیم ...».
انتشار این مطلب در زمان سالگرد ۵۰ سالگی فعالیت روزنامه، نشانگر این است که عباس مسعودی و همکارانش مثل «آقارضا کتابچی » کاغذفروش و چاپخانه «بسفور» و شماری از نویسندگان و خبرنگاران آن روزگار متوجه توفیق روزنامه در سالهای بعد شده بودند و هرچه در توان داشتند برای ادامهیافتن این روزنامه از خود درمیان گذاشتند و در این رهگذر نام چاپخانه بسفور و آقا رضا کتابچی کاغذ فروش از اسامی ماندگار قابل توجه در تاریخ صدساله روزنامه اطلاعات هستند.

شما چه نظری دارید؟