مریم مرتضوی نسب در ضمیمه جامعه امروز روزنامه اطلاعات نوشت: قرار ما ابتدای خیابان فاطمی، انتشارات بدرقه جاویدان بود. کمی زودتر از موعد به انتشارات رسیدم و فکر کردم تا زمانی که او برسد مشغول تماشای کتابها میشوم. در را که باز کردم مردی باریکاندام و کموبیش سپیدمو را دیدم که با قدمهای آرام به طبقه بالا که کافیشاپ بود میرفت.
حدسم درست بود. وقتی از فروشنده سراغش را گرفتم مرا به جایی در طبقه بالا راهنمایی کرد که اسماعیل عباسی نشسته بود، انسانی خوشرو و فروتن و روزنامـهنگـاری قدیمـی کـه اگرچـه سالهاست از روزنامه اطلاعات جدا شده اما همچنان به آن عشق میورزد. او به گفته خود، بخشی از بهترین سالهای عمر و زندگی حرفهایاش را در این روزنامه سپری کرده است.
بفرمایید از چه سالی وارد روزنامه اطلاعات شدید و چند سال در آنجا بودید؟
از دوران دبیرستان یکی از آرزوهایم این بود که وارد حرفه روزنامهنگاری شوم، بنابراین تصمیم گرفتم برای همکاری به دو روزنامه مطرح آن زمان یعنی روزنامههای اطلاعات و کیهان مراجعه کنم. در همان مرحله اول، روزنامه اطلاعات پس از آزمایشی حضوری، دعوتنامه فرستاد و سرنوشت من اینگونه رقم خورد.
تحصیلات شما آن موقع در چه سطحی بود؟
زمانی که وارد روزنامه اطلاعات شدم دیپلم طبیعی داشتم و از آن گروه دانشآموزانی بودم که ادبیاتم قویتر بود. هفت سال پس از کار در روزنامه اطلاعات از طریق کنکور سراسری در دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی ادامه تحصیل دادم. در شروع همکاری با مؤسسه اطلاعات، کارم را در سازمان شهرستانهای این مؤسسه شروع کردم که خاستگاه خیلی از روزنامهنگاران قدیمی صاحبنام است. کار من در این سازمان با گروه خبر شروع شد. خبرها را تلفنی از خبرنگاران در شهرستانها میگرفتیم، تنظیم میکردیم و برای چاپ میفرستادیم.
بعد از مدتی وارد سرویس صفحات منطقهای شدم. هر کدام از ما مسئول یک یا دو صفحه بودیم و مسئولیت حرفهای من در آن مقطع، دبیری صفحات غرب و شمالغرب ایران بود. درهمان ایام، اولین نوشته انتقادی من با عنوان «عقده خودکوچکبینی، خودبزرگنمایی» در ستون انتقاد روزنامه اطلاعات چاپ شد.
زندهیاد احمد احرار در آن زمان ضمن دبیری سرمقاله، دبیر ستون انتقاد هم بود. به باور ایشان این اتفاق در آن بازه زمانی برای من توفیق بزرگی بود، چون روزنامهنگارهایی میتوانستند در ستون انتقاد مطلب بنویسند که دستکم سابقه پنجساله کار حرفهای در تحریریه روزنامه را داشته باشند ولی یادداشت من یک سال بعد از ورودم در سال 1348 در آن ستون چاپ شد. عنوان دومین یادداشتم که با فاصله کمی در همین ستون چاپ شد «نامزدهای گهوارهای» بود.
اولین تجربه کاری من در تحریریه اصلی روزنامه در سرویس حوادث با دبیری انوشیروان کیهانی زاده اتفاق افتاد. دورهای را هم در سرویس گزارش گذراندم و در نهایت در سرویس هنر و ادبیات ماندگار شدم. دبیری گروه هنر و ادب با دکتر جواد مجابی و در مقطع کوتاهی هم با محمد ابراهیمیان بود.
آخرین سمت من در روزنامه اطلاعات، عضویت در شورای سردبیری در سال 1361 بود. در آن زمان با انتخاب اعضای تحریریه روزنامه، آقایان محمد حیدری، بیژن نفیسی، احمدرضا دریایی و من بهعنوان اعضای شورای سردبیری برگزیده شدیم. یک سال بعد در پی تغییراتی که از اتفاقات اجتنابناپذیر بعد از انقلاب بود، من و عدهای از کادر قدیمی تحریریه از روزنامه اطلاعات جدا شدیم. در همان زمانها خیلی از بچههای قدیمی تغییر مکان دادند، بعضیها به بخش آگهیها رفتند و بعضی هم در مجلات مشغول شدند. من حدود 9 سال ضمن ویرایش کتاب، برای وزارت صنایع و وزارت معادن و فلزات دو نشریه تخصصی درآوردم و پس از یک دهه از بنیانگذاران تحریریه همشهری شدم.
چرا در آن زمان از روزنامه بیرون آمدید؟
اقتضای آن دوره همین بود و تمام روزنامهها این تغییرات را داشتند. شما اگر نگاهی به تحریریه روزنامه کیهان در آن دوره بیندازید میبینید در همان اوایل انقلاب، ناگهان تحریریهاش از نیروهای قدیمی خالی شد و نیروهای جدیدی آمدند.
روزنامه اطلاعات هم همین شرایط را داشت. آن موقع بحث تعهد و تخصص مطرح بود و تعهد قاعدتا شامل کسانی میشد که موردوثوق مدیران جدید بودند. دو قسمت به من پیشنهاد شد، یکی بخش شهرستانها و دیگری بخش آگهیها. چون از طریق ویرایش کتاب، کسب درآمد میکردم ترجیح دادم که از فضای کار در روزنامه فاصله بگیرم.
این تغییر شغلی و جابهجایی شامل خیلیها شد. مثلا زندهیاد احمدرضا دریایی در آن زمان از اطلاعات رفت و هفتهنامه «آیینه» را درآورد. بیژن نفیسی مدتی به بخش آگهیها رفت ولی دوباره به تحریریه برگشت.
بزرگان رسانهای زیادی در اطلاعات متولد شدند، بنامترین هایشان ها همدوره های شما چه کسانی بودند؟
در آغاز همکاری من با روزنامه، چهرههای مشهوری چون احمد احرار، احمد شهیدی، غلامحسین صالحیار، مهندس کردبچه، دکتر حسن حاجسیدجوادی، منصور تاراجی، انوشیروان کیهانیزاده، حسین شمسایلی، علی باستانی، بهروز بهزادی، دکتر جواد مجابی و بیژن رفیعی بهعنوان پیشکسوت در تحریریه حضور داشتند.
غلامحسین صالحیار، چند دوره سردبیر روزنامه بود. من وقتی وارد سازمان شهرستانهای روزنامه اطلاعات شدم با خسرو گلسرخی همکار بودم. همان سال او به آیندگان و سپس به کیهان رفت. ریاست سازمان شهرستانها را زندهیاد نورالدین نوری برعهده داشت. محمدعلی مقدسزاده، تیمور گرگین، محمدعلی حاجیانفر و مسعود رحیمیان از مدیران بخشهای مختلف تحریریه سازمان شهرستانها بودند.
هادی خرسندی هم پیش از دایر کردن ستون «حاشیهپرداز» در روزنامه اطلاعات، با ستون «سفرنامه همولایتی» در سازمان شهرستانها با ما کار میکرد. من برای آن ستون، کاریکاتور میکشیدم. در تأسیس روزنامه آیندگان، چهرههایی همچون داریوش همایون و هوشنگ پورشریعتی نقش اصلی را داشتند که قبلا عضو کادر اصلی تحریریه روزنامه اطلاعات بودند.
از نیمه دوم دهه 1370 گشایشی در عرصه مطبوعات کشور اتفاق افتاد. سهم نیروهای پرورشیافته در روزنامه اطلاعات در این موج جدید چقدر بود؟
کادر تحریریه روزنامه اطلاعات در راهاندازی روزنامه همشهری نقش اصلی را داشتند. احمدرضا دریایی، من، بیژن نفیسی، پرویز پازوکی، محسن اشرفی، رضا خسروی، امیر لقمانی و تیمور گرگین با سردبیری احمد ستاری و معاون سردبیری شمسالواعظین و چند تن دیگر، تحریریه روزنامه همشهری را بنیانگذاری کردیم. بیژن نفیسی مدت کوتاهی با ما بود ولی چون در روزنامه اطلاعات مسئولیت کاری داشت همان جا ماند. در همان سال اول، شمار قابلتوجهی از دانشآموختگان رشته روزنامهنگاری و دیگر رشتههای نزدیک و مرتبط، جذب همشهری شدند و این روند در دهههای بعد روبهافزایش گذاشت.
ویژگی مشخص روزنامه اطلاعات که در رسانههای دیگر به چشم نمیخورد چیست؟
اساس کار در روزنامه اطلاعات از ابتدا و از قدیم بر پایه استاد و شاگردی بود. تا فرد در کنار یک استادکار، ورزیده نمیشد وارد فضای کار هم نمیشد. روزنامه اطلاعات همواره ستونهای ثابت مثل ستون انتقادات داشت که در آن اظهارنظر میشد. زمانی روزنامه اطلاعات، صفحهای داشت به نام پنج مطلب از پنج نویسنده که هفتگی چاپ میشد. کسانی که آنجا مطلب مینوشتند از اعضای ورزیده تحریریه بودند.
گفتنی است روزنامه اطلاعات در مقایسه با همتای خودش روزنامه کیهان، فضای بستهتری داشت. شما وقتی در روزنامه اطلاعات کار میکردید در جای دیگری نمیتوانستید کار کنید. این یک تعهد کاری بود.
روزنامه اطلاعات به داشتن نشریات تخصصی شهره بود. روزنامه کیهان بعد از اطلاعات، نشریات تخصصی خود را راهاندازی کرد. اطلاعات هفتگی جزو قدیمیترین مجلات ایران است که از دهه 20 منتشر میشد. اطلاعات در همان سالها ماهنامه و سالنامه هم داشت. ماهنامه اطلاعات، مضمون ادبی داشت که خیلی از روشنفکران آن زمان در آن قلم میزدند. کیهان در رقابت با ماهنامه اطلاعات، کیهان هفته را منتشر کرد که شد کتاب هفته. روزنامه اطلاعات از دهه 30 برای قشر جوان، اطلاعات جوانان و برای زنان، مجله اطلاعات بانوان را منتشر کرد، تهران ژورنال را برای انگلیسیزبانها و ژورنال دوتهران را برای فرانسویزبانها. همچنین نشریه الاخاء برای عربزبانها و اطلاعات هوایی هم برای دانشجویان ایرانی خارج از کشور، توسط مؤسسه اطلاعات چاپ میشد.
روزنامه برای نیروهایش دورههای آموزشی برگزار میکرد؟
بهطورکلی نیرو گرفتن از میان فارغالتحصیلان رشته روزنامهنگاری، بعد از تأسیس دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی توسط مؤسسه کیهان جا افتاد. در دهه 40 یک دوره کوتاهمدت حرفهای روزنامهنگاری در دانشگاه تهران زیر نظر استاد محمداسماعیل رضوانی برگزار شد و خیلی از نیروهای روزنامه اطلاعات در آنجا آموزش دیدند. درهمان زمان و در کنار دانشآموختگان، خیلی از جوانان مستعد و صاحبذوق هم بدون گذراندن دورههای تخصصی، جذب دو روزنامه بزرگ عصر میشدند.
حال و هوای تحریریه در آن زمان چگونه بود؟
وقتی وارد روزنامه اطلاعات شدم، زندهیاد عباس مسعودی مدیرمسئول بود.
در سال 1353 در پی درگذشت ایشان، پسربزرگش فرهاد مسعودی مدیر مسئول شد که خیلی دربند روحیه محافظهکارانه پدرش نبود، برای همین فضای روزنامه بازتر شد. عباس مسعودی، آدمهای ثابتی را برای حوزههای مختلف مثل سیاسی، نفت و خارجی، حفظ کرده بود.
در همان زمان در روزنامه کیهان، فضای تحریریه بازتر بود و اعضای آن با هم تعامل بیشتری داشتند. دکتر مصطفی مصباحزاده با اعضای تحریریه بیشتر میجوشید. روزنامه اطلاعات چون قدمت بیشتری داشت و 20سال زودتر از کیهان درآمده بود، سلسله مراتب اداری درآن بیشتر از ارتباط صمیمانه حاکم بود.
از رقابت این دو روزنامه چه خاطره مشخصی دارید؟
در این زمینه از سازمان شهرستانها شروع میکنم. ما یک جدول روزانه برای مقایسه خبری دو روزنامه بر اساس تازگی و اخبار اختصاصی داشتیم. رقابت در این زمینه بسیار تنگاتنگ بود. آمار روزانه خبرهای مشترک یا اختصاصی اطلاعات و کیهان در این جدول مشخص میشد.
مؤسسه اطلاعات برای خبرهای اختصاصی به سرپرستان و خبرنگاران روزنامه در سراسر کشور پاداش میداد و اگر در برابر خبر اختصاصی روزنامه رقیب بهاصطلاح خبر خوردگی داشتند، آنها را جریمه میکرد.
در چه زمینه و کدام سال این رقابت شدیدتر شد؟
در دهه 40 و قبل از ورود من به روزنامه اطلاعات، بین این دو روزنامه درگیری پیش آمد. بنا به گفتهها، در دهه 40 و در پی فوران آتشین یک چاه نفت درجنوب ایران، این اتفاق به یک خبر داغ تبدیل شد. بسیاری از مهندسان ایرانی داوطلب شدند تا این چاه نفت را خاموش کنند. برسر چاپ اولین خبر چاه نفت میان روزنامه اطلاعات و کیهان یک جنگ تند قلمی پیش آمد و هرطرف مدعی شد که خبر را زودتر درج کرده است. حاصل این دعوا جزوهای شد با عنوان «گفتگوی روزنامه کیهان و اطلاعات» که روزنامه اطلاعات منتشرکرد.
روزنامه اطلاعات در استانها نفوذ بیشتری داشت. این روزنامه غیر از سرپرستها و خبرنگاران رسمی، تشکیلاتی منسجم به نام هیأتهای مشورتی در اختیار داشت که ساختاری غیررسمی داشتند اما مانند انجمنهای شهر و شهرستان از نفوذ زیادی برخوردار بودند و بسیاری از روشنفکران و شخصیتهای محلی به عضویت آن درمیآمدند. در اوایل دهه 50 با بروز اختلافات مشربی میان هویدا نخستوزیر وقت و عباس مسعودی، سازمان امنیت جلوی فعالیت هیأتهای مشورتی را گرفت.
کار هیأتهای مشورتی مشخصا در چه زمینهای بود؟
این هیأتها بهمثابه تریبونی برای نقد آزاد بودند و در جلساتشان بهصورت انتقادی مسائل استانها را مطرح میکردند. روزنامه اطلاعات هم این مسائل را در سطح وسیع منعکس میکرد. کیهان چنین امکانی را در اختیار نداشت.
آن زمان تیراژ روزنامه چقدر بود؟
تیراژ اطلاعات در آن زمان بین 70 یا80 هزار نسخه بود ولی شمارگان روزنامه کیهان به 100 تا 120 هزارنسخه می رسید.
چرا تیراژ اطلاعات پایینتر بود؟
تا سال 1340 تیراژ اطلاعات ازکیهان بیشتر بود، چون روزنامه اطلاعات در بین مردم قدیمیتر وشناختهشدهتر بود. در بهار سال 1340 در دوره نخستوزیری دکتر علی امینی، در پی اعتصابات دانشجویی و تظاهرات معلمان که منجر به شهادت دکتر ابوالحسن خانعلی در میدان بهارستان شد، نمایندگان دانشجویان و معلمان معترض تهران به سمت روزنامه اطلاعات راه افتادند تا مسائلشان را مطرح کنند.
روزنامه اطلاعات آنها را نپذیرفت، در نتیجه به روزنامه کیهان رفتند و حرفهایشان در کیهان چاپ شد. دانشجویان جبهه ملی که در دانشگاه تهران خیلی نفوذ داشتند و همچنین باشگاه مهرگان که متعلق به معلمان بود، روزنامه اطلاعات را تحریم کردند.
من که آن موقع در طالقان محصل بودم، میدیدم که لای هر نسخه از روزنامه کیهان که پخش میشد، یک اطلاعیه چاپ شده با امضای همین گروه از دانشجویان و با این عنوان که «از خواندن روزنامه ارتجاع امپریالیستی اطلاعات خودداری کنید». از آن به بعد تا سال 1355 تیراژ روزنامه دیگر بالا نیامد.
در آن سال، روزنامه اطلاعات به صورت چراغ خاموش ویژهنامهای را تدارک دید که مبتکرینش منصور تاراجی و محسن میرزایی بودند. عنوان این ویژهنامه که با همکاری اجرایی احمدرضا دریایی منتشرشد، «25 هزار روز تاریخ ایران وجهان در اطلاعات» بود؛ یک ویژهنامه حجیم و تمامرنگی که در تابستان 1355 به دست مردم رسید. همین ضمیمه رنگی، تیراژ اطلاعات را به بالای 200 هزار نسخه رساند که در آن مقطع بیشتر از تیراژ کیهان بود. همه بهخاطر این ضمیمه که به نوعی مرجعنگاری و بازخوانی نسبی تاریخ ایران از انقلاب مشروطه به این سو بود، روزنامه اطلاعات را میخریدند.
البته در دهه پنجاه هم در پی تیرگی مناسبات هویدا و مسعودی و کاهش تعرفه آگهیهای روزنامه اطلاعات، این روزنامه به ابتکاراتی برای بالابردن تیراژ و به تبع آن افزایش تعرفه آگهی دست زد.
تیرگی مناسبات دولت هویدا و عباس مسعودی که به آن اشاره کردید، ریشه در کدام مسأله داشت؟
یک مناقشه قدیمی سیاسی بین عباس مسعودی و هویدا وجود داشت که اصل دعوا به دربار و اتفاقات دهه بیست برمیگشت. از جمله به توصیه هویدا و دستورالعمل وزارت اطلاعات و جهانگردی وقت که وظایف وزارت ارشاد امروز را بر عهده داشت، شمارگان روزنامهها مبنای تعرفه آگهیها قرار گرفت. پیدا بود که هدف از این رویکرد دولت، تحتفشار گذاشتن روزنامه اطلاعات و شخص مسعودی بود. عباس مسعودی برای آن که این نقیصه را جبران کند گروهی از روشنفکران را به تحریریه روزنامه اطلاعات دعوت کرد. عباس پهلوان، ایرج پزشکزاد و دکتر منصور مصلحی در همین گروه بودند.
پزشکزاد ستون طنزی با امضای «مشقاسم» دایر کرد و در کنار نوشتههای انتقادی عباس پهلوان و نقدهای اجتماعی دکتر حسن حاجسیدجوادی، منصور تاراجی و دکتر منصور مصلحی، صفحه طنز انتقادی را با عنوان «ایران و جهان در اطلاعات» راه انداختند. تیراژ اطلاعات تکان خورد و توانست تعرفه آگهی برابر با کیهان را بگیرد.
به استناد خاطرات اسدالله علم، شاه با تحریکات هویدا دستور داد از حضور عباس مسعودی در ضیافت شام سهشنبهشبها که به میزبانی ملکه مادر برای مدیران برجسته مطبوعات برپا میشد، جلوگیری شود. شاه هرگونه تغییر نظرش نسبت به مسعودی را منوط به کنارگذاشتن گروه جدید از روزنامه اطلاعات کرد. مسعودی دستور شاه را به اجرا درآورد اما ضربه روحی شدیدی خورد و چند ماه بعد درگذشت.
چرا شاه با عباس مسعودی مشکل داشت؟
ریشه مناقشه شاه با روزنامه اطلاعات به دوره مصدق برمیگردد. شهرت داشت که عباس مسعودی به سیاستهای انگلستان گرایش دارد اما در اوج اتفاقات سیاسی در سال 1332 همزمان با خروج محمدرضاشاه پهلوی از ایران، مسعودی گرایش مصدقی پیدا کرد و در دفاع از او و حمله به شاه، مقالات تندی نوشت. شاید هم فکر میکرد شاه برنمیگردد. شاه که برگشت، نسبت به مسعودی کینه به دل گرفت و در دوره نخستوزیری هویدا که گفته میشد بیشتر پیرو سیاستهای آمریکا در ایران بود، فشارهایش را علیه مسعودی علنی کرد.
مسعودی یک سال ونیم بعد از این که از حضور در میهمانیهای دربار منع شد در دفتر کارش درگذشت. من آن روز را به یاد دارم. او به روال همهروزه پس از ناهار برای چرتی کوتاه به بستر رفت اما دیگر بیدار نشد. فردای آن روز، احمد احرار این تیتر را برای روزنامه انتخاب کرد: «اطلاعات در آغوش عباس مسعودی متولد شد، عباس مسعودی در آغوش اطلاعات جان سپرد». ساواک اجازه برگزاری ختم مسعودی در مسجد مجد را نداد و مراسم ختم در منزل خانواده آن مرحوم در قلهک برگزار شد.
آیا همین موضع حکومت و دربار در موضع محافظهکارانه روزنامه تأثیر داشت؟
البته در مجموع و تحتتأثیر بینش سیاسی عباس مسعودی که نمونه آن در مواجهه با نمایندگان معلمان و دانشجویان معترض آشکار شد، روزنامه اطلاعات در مقایسه با کیهان، خط مشی محافظهکارانهتری داشت اما کنترل شدید دربار و دولت وقت نیز توان و ابتکار عمل را از روزنامه میگرفت.
راز ماندگاری اطلاعات تا به امروز را در چه میبینید و جایگاه آن در فضای کنونی کشور را چگونه تعریف میکنید؟
از ویژگیهای روزنامه اطلاعات که بیست سال قبلتر از کیهان منتشر شد، داشتن صفحات و ستونهای ثابت در طول چند دهه بود و به نظر من همان صفحات بهمثابه خاطرات چند نسل است.
هیأتهای مشورتی در سراسر ایران، پایگاه وسیعی در میان مردم داشت و مسائل را منعکس میکرد. ستونها و صفحات ثابتی مثل نمایندگان اطلاعات در خدمت مردم، نظرها و اندیشهها و گزارش روز که تحلیل اتفاقات روز در آن منعکس میشد در همان محدوده که سیاستها و سانسور حکومت اجازه میداد، پاسخگوی نسبی نیاز مخاطبان بودند.
در دهه 60 شرایط روزنامه چگونه بود؟
در روزهای اوجگیری انقلاب که با برداشتن سانسور چند دهساله همراه بود، روزنامه اطلاعات و کیهان هر دو در اوج تیراژ بودند، یعنی آن قدر عطش مطلع شدن در جامعه وجود داشت که روزنامه با هر تعداد صفحه نایاب میشد. تحتتأثیر سیلاب خبر در دهه 60، آن رقابت سنتی که بین کیهان و اطلاعات بود از بین رفت.
در نیمه اول دهه 60 کیهان و اطلاعات، وضعیت ثابتی داشتند ولی اخبار و مطالب آنها مثل قبل از انقلاب، حالت رقابتی نداشت و بیشتر بر اساس اقتضائات روز تهیه میشد. به جز اخبار رسمی، مصاحبهها هم متنوع بود. بهعنوانمثال پس از رحلت آیتالله طالقانی، من به دلیل آشنایی که با خانواده ایشان داشتم از طرف روزنامه، خبرنگار مقیم بیت ایشان شدم و کوچکترین خبرها را میدادم و روزنامه چاپ میکرد، برای همین، مفصلترین خبرها را در آن زمان اطلاعات داشت. کیهان هم در برخی حوزههای خبری پرکارتر بود ولی در کل بحث رقابتی بین دو روزنامه بعد از انقلاب از بین رفت و هر دو جایگاه جدیدی پیدا کردند.
ارزیابی شما از خوانندگان روزنامه اطلاعات چیست؟
روزنامه اطلاعات هنوز در میان مخاطبان - هرچند بخشی کوچکی از جامعه- پایگاه سنتی دارد. هنوز آخرین نسلهایی که روزنامهخوانی را با کیهان و اطلاعات شروع کردند وجود دارند و همانها این روزنامه را حفظ کردهاند. صفحههای جدید بابطبع نسل امروز هم در روزنامه طرفداران خودشان را دارند. روزنامه اطلاعات همواره یک تیراژ حداقلی را حفظ کرده است، از سوی دیگر به دلیل راهورسم تعاملی که این روزنامه در دوران مدیریت آقای دعایی در پیش گرفت و به نظرم در دوره مدیریت آقای صالحی همچنان حفظ شده، روزنامهخوانهای قدیمی و بسیاری از فرهیختگان، هنوز روزنامه اطلاعات را میخوانند.
از زاویه دیگری هم میتوان علت ماندگاری این روزنامه را ارزیابی کرد. زمانی میان نشریات انگلستان روزنامه پرتیراژی وجود داشت که الان تعطیل شده و در آن زمان جامعهشناسان اصطلاحا میگفتند این روزنامه مردم را تصرف جوهری کرده است، یعنی شما نمیتوانید خواننده این روزنامه را وادار کنید که روزنامه دیگری را بخواند، چون به این روزنامه و ستونها و جدول و اخبارش عادت کرده است. روزنامه اطلاعات هم بهعنوان قدیمیترین روزنامه ایران، چنین حالتی را دارد. پیش از انقلاب در برههای از زمان در صفحات روزنامه اطلاعات به هر دلیل، نوعی تغییرات و جابهجایی پیش آمد که به دلیل مخالفت خوانندگان، روزنامه عقبنشینی کرد. این خاطره را از آن بابت گفتم که روزنامه اطلاعات هرچقدر تیراژش کاهش پیدا کند از یک حداقلی پایینتر نمیرود و مشتریان ثابتش را دارد.
در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
من در سال 1394 درروزنامه همشهری بازنشست شدم. بیش از دو دهه دبیری گروه شهری و محیط زیست، گروه گزارش و گروه ارتباطات مردمی این روزنامه را برعهده داشتم. باور کنید حسرت به دلم مانده بود که در این دوران طولانی روزنامهنگاری روی نوشتههای خودم هم به صورت مستقل کار کنم ولی بالاخره اولین رمانم به نام «شب گرگی» را نوشتم که الان به چاپ سوم رسیده و رمان دوم نیز در دست چاپ است. در این بین، ضمن همکاری ناپیوسته با برخی نشریات، دوره آموزش شیوههای نوشتن و ادبیات داستانی را که از مرکز آموزش همشهری و از دهه هشتاد، تحت مدیریت دوست و همکار عزیزم دکتر حسن نمکدوست آغاز شده بود و پس از اپیدمی کرونا به صورت آنلاین درآمد به صورت آزاد حفظ کردهام. تعدادی از آثار دوستانی که در این هشت دوره با من کار کردهاند در قالب داستانهای کوتاه و رمان منتشر شده است.