فتح الله جوادی: حالا همه همدردی و داغداری نشان میدهند. مقامات پشت سرهم به محل حادثه میروند. همه توجهات به طبس است. کارشناسان از لزوم رسیدگی فوری صحبت میکنند. باید به دقت حادثه مورد بررسی قرار گیرد. حالا البته جان کارگر خیلی مهم شده است و البته درباره سختی کار در معدن هم مرثیهها سروده میشود. پیامهای تسلیت و لزوم بررسی همهجانبه حادثه از هر فرد و نهاد و مقام و مسئولی روان است.
۳ روز عزای عمومی در استان اعلام میشود. تا چند روزی هم همه نگاهها به این منطقه محروم کویری است و داغ این حادثه تا چند روز در پیشانی خبرها و در تیتر رسانهها و در سخن مقامات نمایان است اما فقط تا چند روز... تا حادثه دیگری رقم بخورد و به تیتر یک روزنامهها بدل شود و خبر اول خبرگزاریها... و این روال تکراری و کلیشهای به عادت ما بدل شده در هر حادثه تلخی که با اندکی تدبیر و درایت و کار علمی پیشگیرانه میتوانست پیش نیاید یا حداقل اینهمه تلخ نباشد.
همه از سختی کار در معدن میگویند؛ از سیاهشدن صورتها، از تنگی نفس، از عرق ریختن و کلنگ و بیل زدن در صدها متر زیرزمین و در راهروهایی تنگ و باریک و هوایی نفسگیر و در ظلمت و تاریکی و مواجهه مدام با خطر. اما شنیدن کی بود مانند دیدن؟
اما کسی شاید نپرسد وقتی همین چند هفته پیش در همین منطقه یعنی معدن زغالسنگ پروده طبس، به خاطر خروج گاز متان قسمتی از سازه معدن فرو ریخت و چند نفر را زخمی کرد، چرا مورد بررسی دقیق قرار نگرفت و آسیبشناسی نشد تا یکی از بزرگترین حوادث معدنی سالهای اخیر رقم نخورد؟
و وقتی ما در همین ۶ ماهه اخیر چندین حادثه معدنی منجر به مرگ و جرح داشتهایم، چرا بر ضرورت به کارگیری و تدبیر سازوکاری برای ارتقای ایمنی کار در معادن کشور تاکید نکردهایم؟ چرا مقررات به کارگیری کارگران در معادن توسط شرکتها و پیمانکاری به گونهای اصلاح نشد تا هموطنان مظلوم و بیپناه ما که به اجبار تن به کاری چنین سخت میدهند، از حداقلهای امکانات رفاهی و ایمنی بهرهمند باشند؟ آیا یک نماینده مجلس به دفاع از حق و حقوق آنان برخاسته و کار سخت آنان را با کارمند یا کارگری که در یک شرکت نورچشمی دولتی یا عمومی که کارش و زحمت و خطرش اصولاً قابل مقایسه نیست اما چند برابر آن حقوق و مزایا و امکانات رفاهی دارد، به مقایسه گذاشته و برای رفع این بیعدالتی زبان به گلایه گشوده و برای اصلاح آن آستین همتی بالا زده است؟
و در همین حادثه اخیر آیا کسی پرسیده این کارگران مظلوم ساعت ۹ شب در آن بیغوله تاریک چه میکردند و مگر کار در معدن شب و روز نمیشناسد؟
در بررسیهای اولیه اظهارنظرهایی صورت گرفته که در این حادثه قصور یا تقصیری شناسایی نشده اما عدهای از کارشناسان هم میگویند در بسیاری از کشورهای دنیا از وسایل و امکاناتی در معادن استفاده میکنند که دقایقی قبل از چنین حوادثی وقوع خطر را گوشزد میکند تا انسانی جان نبازد که به دلیل تحریمها دسترسی به این تجهیزات مدرن نداریم؛ که اگر چنین است پس چرا عدهای چشم بر واقعیت میبندند و میگویند تحریمها هیچ اثری ندارند؟ پس این سیاهه نامهایی که دیگر درمیان ما و خانوادههایشان حیات ندارند چیست؟ چه کسی بر مرگ این مظلومان جز خانوادههای داغدارشان مویه میکند؟ و خدا لعنت کند این به اصطلاح مدافعان حقوق بشر را که حتی تحریم دارو و تجهیزات ایمنی و مواد غذایی را نیز با کمال وقاحت توجیه میکنند.
این حادثه در بخش معدن کشور به اندازهای تأسفبار و تابسوز هست که به راحتی از ذهن و خاطره نظام تصمیمسازی کشور پاک نشود و خدا کند تلخی و غمباری آن آنقدر در مقامات اثر بگذارد که فکری عاجل برای ارتقای ایمنی کار در معادن کشور و در مرحلهای بالاتر رشد ایمنی کار در همه کارگاهها و کارخانههای ایران و تدبیری برای ساماندهی به این وضعیت غیرقابل قبول به خرج دهند و نیز شاید تلنگری باشد برای همه ما به ویژه نظام تصمیمسازی کشور که به تبعیض نمایان و فاحش کارگران پیمانی و رسمی و اصولاً نظام پیمانکاری مملکت پایان دهند یا حداقل از میزان و حجم و اندازه آن بکاهند.
راستی چقدر خوب است که در کنار اسامی عزیزانی که مظلومانه در این حادثه تلخ به کام مرگ رفتند، سن و سال و تحصیلات و میزان حقوق و مزایایی که در ماه توسط پیمانکار دریافت میکردند نیز اطلاعرسانی شود تا بیشتر و بیشتر به عمق فاجعه پی ببریم.