یکشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۴ - ۱۴:۵۵
نظرات: ۱
۰
-
زمان حمله دوباره اسرائیل به ایران مشخص شد؟

یک کارشناس مسائل حوزه بین‌الملل عنوان کرد: اگر نتانیاهو بخواهد به ریسک بزرگی درباره ایران دست بزند ترجیح می‌دهد این کار را چند ماه مانده تا انتخابات انجام دهد.

اظهارات اخیر تام باراک، نماینده آمریکا در امور سوریه، مبنی بر اینکه واشنگتن دیگر به دنبال اجرای سیاست «رژیم چنج» در تهران نیست و گفته‌های دونالد ترامپ جونیور، پسر ترامپ در «فروم دوحه» در رابطه با این موضوع که ایالات متحده دیگر حاضر نیست بدون دستیابی به منافع خود برای هیچ جنگی در جهان هزینه کند، نشان‌دهنده چرخشی آشکار در سیاست‌های خارجی واشنگتن است اما آیا این سیاست‌ها در قبال حمایت از اسرائیل نیز پابرجاست؟

رحمان قهرمانپور، تحلیلگر مسائل حوزه بین‌الملل، در گفت‌وگو با تجارت‌نیوز می‌گوید: «تام باراک همان دیدگاه‌های گذشته دونالد ترامپ که در سند استراتژی امنیت ملی ۲۰۲۵ آمریکا عنوان شده است را بیان کرد یعنی ایالات متحده، مانند سیاست گذشته این کشور در عراق و افغانستان نه به دنبال دولت و ملت‌سازی است و نه اجازه می‌دهد که قدرت‌های خاصی (ایران) بر یک منطقه مسلط شود.»

او همچنین در رابطه با امکان حمله اسرائیل به ایران در سال ۲۰۲۶ گفت: «نتانیاهو به دنبال بهره‌برداری از نتیجه جنگ با ایران برای پیروزی در انتخابات سال آینده کنست است که در پاییز سال آینده میلادی برگزار می‌شود؛ بنابراین در صورت حمله به کشورمان آن را چند ماه پیش از برگزاری این انتخابات عملیاتی خواهد کرد.» مشروح گفت‌وگوی تجارت‌نیوز با قهرمانپور را در ادامه خواهید خواند.

***

آمریکا می‌خواهد از تسلط یک قدرت بر یک منطقه جلوگیری کند

*عباس عراقچی، چندی پیش در گفت‌وگویی از آمادگی تهران برای مذاکره با آمریکا و از سرگیری بازرسی آژانس از سایت‌های فردو و نطنز خبر داده و گفته بود که ایران آماده از سرگیری مذاکرات با دولت آمریکا در مورد مسائل هسته‌ای است. آیا صحبت‌های جدید وزیر خارجه کشورمان از گردش برخی از سیاست‌های ایران در قبال موضوع گفت‌وگو با ایالات متحده حکایت دارد؟ بعد هم تام باراک، فرستاده ویژه ترامپ در امور سوریه ضمن رد تلاش واشنگتن برای تغییر رژیم در ایران اظهار داشته بود که ایالات متحده امریکا در ۹۳ کودتا و تغییر رژیم دست داشته است که همه آن‌ها شکست خورده‌اند. او می‌گوید روسای من یعنی مارکو روبیو، وزیر خارجه و دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، به‌دنبال تغییر رژیم نیستند. آن‌ها در پی راه‌حل منطقه‌ای هستند که خود منطقه آن را پیش ببرد. بنابراین، این موضوع مربوط به اسرائیل است، نه آمریکا. از دیدگاه جنابعالی اگر مقامات آمریکایی به دنبال تغییر سیستم حاکمه ایران و جنگ با کشورمان نیستند چه اهدافی را از سیاست‌های فعلی‌شان در قبال تهران دنبال می‌کنند؟

تام باراک بسیار صریح دیدگاهش را در قبال ایران بیان کرده و گفته است که آمریکا دیگر به دنبال دولت-ملت سازی نیست. این موضوعی است که در سند استراتژی امنیت ملی آمریکا که اخیرا منتشر شده، آمده است. اما از سوی دیگر می‌گوید آمریکا به دنبال رفع تهدید ایران است. موضوعی که ترامپ هم در گفته‌های خود به آن اشاره می‌کند. یعنی می‌گوید ما نه به دنبال دولت-ملت سازی هستیم مانند عراق و افغانستان و نه اجازه می‌دهیم که قدرت‌های خاصی بر یک منطقه مسلط شوند. به این موضوع در سند استراتژیک آمریکا صراحتا اشاره شده است. یعنی جلوگیری از تسلط یک قدرت بر یک منطقه. بنابراین  سیاست‌شان این است یعنی اینکه ایران نه تهدید باشد و نه اینکه ما دنبال آن هستیم که به ایران لشکرکشی نظامی کنیم و دولت-ملت سازی انجام دهیم.

خط قرمز ترامپ غنی‌سازی است

در مورد اظهارات اخیر آقای عراقچی هم چند نکته حائز اهمیت وجود دارد که باید به آنها اشاره کرد. اول اینکه او در لفافه می‌گوید اگر آمریکا ولو روی کاغذ حق غنی‌سازی ایران را به رسمیت بشناسد ایران آماده مذاکره است. تفاوت این موضع با مواضع پیشین ایران چیست؟ ایران که در گذشته این موضوع را بیان کرده بود. تفاوت آن، این است که بعد از جنگ ۱۲ روزه مشخص شده است که خط قرمز خود ترامپ هم غنی‌سازی است.

به این موضوع هم باید توجه داشته باشید که ترامپ برای پیشبرد هر هدفی می‌خواهد به رای‌دهنده آمریکایی نشان دهد که دستاوردهای دولت او بیش از اوباما و جو بایدن به عنوان ماشین امضا آمریکا است بنابراین باید ایران را وادار به توافقی کند که بهتر از برجام باشد و به عبارت دیگر شبیه برجام نباشد. حالا مبنای این توافق بهتر چیست؟ مبنای این توافق بهتر این است که ایران از غنی‌سازی برخوردار نباشد. لذا مذاکرات در حال حاضر به بن‌بست و گره سختی رسیده است. به این دلیل که توازن قدرت و ادارک دو طرف میان میز مذاکره بهم خورده است.

ایران و آمریکا حاضر نیستند از مواضع خود عقب‌نشینی کنند

آمریکا می‌گوید ایران ضعیف شده است. ایران نیز می‌گوید حالا که من هزینه جنگ را پرداخته‌ام باید دستاوردی داشته باشم که آن هم حق غنی‌سازی است. اما وزیر خارجه کشورمان در ادامه نیز به این موضوع اشاره می‌کند که آمریکا انگیزه جدی برای مذاکره ندارد و احتمالا منظور او این است که آمریکا نمی‌خواهد حق غنی‌سازی را به ایران بدهد. لذا در حال حاضر وضعیت این است.

من نیز مانند شما موافق هستم که تلاش‌هایی در حال انجام است اما این‌که این تلاش‌ها چه نتیجه‌ای در بر دارد و آیا منتج به موفقیت می‌شود یا خیر فعلا دور از انتظار و بعید است که نتیجه‌ای حاصل شود چرا که دو طرف در شرایطی قرار گرفته‌اند که حاضر نیستند از مواضع خود عقب‌نشینی کنند.

اگر نتانیاهو بخواهد به ریسک بزرگی درباره ایران دست بزند ترجیح می‌دهد این کار را چند ماه مانده تا انتخابات انجام دهد

*این برآورد وجود داشت که اسرائیل یا تا پایان تابستان و یا در نهایت در ماه‌های ابتدایی سال ۲۰۲۶ میلادی در ادامه جنگ ۱۲ روزه مجددا به ایران حمله کند اگر چه به نظر می‌رسد مقامات تل‌آویو فعلا برنامه‌ای برای این موضوع نداشته باشند. تحلیل شما از این موضوع چیست؟ آیا از دیدگاه جنابعالی ما باید تا پایان سال ۱۴۰۴ منتظر حمله اسرائیل باشیم؟

برای بررسی این موضوع باید به چند نکته توجه داشت. ابتدا آمادگی است که اسرائیل می‌خواهد از آن برخوردار باشد. برای اینکه اگر دوباره با ایران وارد جنگ شد باید بتواند موشک‌های هایپرسونیک ایران را رهگیری و از اصابت آنها به هدف جلوگیری کند. خبرهای این موضوع نیز منتشر شده است؛ یعنی علاوه بر بازسازی سیستم رهگیری Arrow-۳ (هر رهگیر Arrow-۳ حدود ۴ میلیون دلار هزینه دارد. بر اساس اخبار اسرائیل از ۳۴ رهگیر تأیید شده استفاده می‌کند که این مبلغ حدود ۱۳۶ میلیون دلار می‌شود؛ اما اگر عدد بزرگ‌تر، یعنی ۱۳۱ رهگیر، درست باشد، هزینه Arrow-۳ می‌توانست تا ۵۲۴ میلیون دلار برسد.) سیستم‌های دیگر نیز پس از پایان جنگ ۱۲ روزه اسرائیل با ایران، راه‌اندازی شده است. دلیل بعدی به فضای داخلی اسرائیل و انتخابات بعدی این کشور در اکتبر سال ۲۰۲۶ باز می‌گردد که تقریبا پاییز سال ۱۴۰۵ است و طبیعتا اگر نتانیاهو بخواهد ریسک بزرگی انجام دهد ترجیح می‌دهد این کار را چند ماه مانده تا انتخابات انجام دهد تا آرای موردنظر خود را جمع‌آوری کند و پیروز انتخابات پیش روی اسرائیل باشد.

ترامپ نمیخواهد بازیچه دست نتانیاهو برای جنگ با ایران باشد

عامل سوم نیز به سیاست ترامپ در قبال اسرائیل باز می‌گردد؛ رئیس‌جمهور آمریکا در شان خود نمی‌داند که بازیچه دست نتانیاهو شود. او در واکنش به حمله اسرائیل به سوریه در ماه‌های گذشته و همچنین حمله به نشست سران حماس در دوحه، نتانیاهو را مورد مواخذه قرار داد و از نخست‌وزیر اسرائیل خواست تا از شیخ تمیم، امیر قطر، عذرخواهی کند. ترامپ می‌خواهد نشان دهد که حرف آخر را او می‌زند و نتانیاهو است که وارد بازی رئیس‌جمهور آمریکا شده و نه برعکس. در نتیجه شرایط برای نتانیاهو سخت است. از سوی دیگر نخست‌وزیر اسرائیل هم ترامپ را خوب می‌شناسد و برای مظلوم‌نمایی و یا حتی اعتمادسازی باید نشان دهد که نمی‌خواهد آمریکا را درگیر مسائل خاورمیانه کند که خود این موضوع نیز امری زمان‌بر است؛ یعنی اینکه بخواهد تلاش مجدد برای جنگ با ایران داشته باشد. نتانیاهو باید چندماه وقت بگذارد و مجددا با آمریکا لابی کند تا ترامپ قانع شود و یک اقدام نظامی را علیه ایران سامان دهند.

 اسرائیلی‌ها می‌خواهند از مزایای جنگ با ایران در روند انتخابات استفاده کنند

*یعنی ما الان نباید منتظر حمله‌ای از سوی اسرائیل باشیم؟

دیپلمات‌های اروپایی موضوعی را بیان کرده‌اند که چندان بی‌راه نیست. یعنی اگر اسرائیل بخواهد به ایران حمله کند برای سال ۲۰۲۶ آن را انجام می‌دهد.

*کمتر از یک ماه دیگر سال ۲۰۲۶ فرا می‌رسد.

بله درست است! اگر تحلیل من درست باشد از نیمه ماه فوریه سال ۲۰۲۶ یعنی انتهای بهمن‌ماه تا انتهای بهار ما می‌توانیم منتظر حمله مجدد اسرائیل باشیم. منظور من این است که اسرائیلی‌ها می‌خواهند تنها چندماه مانده به انتخابات خودشان این کار را انجام دهند تا از مزایای جنگ با ایران در روند انتخابات استفاده کنند.

آمریکا به دنبال دکترین مونرو است و نمی‌خواهد به وارد مناطقی از جهان شود که ارتباط و منفعتی برایش ندارد

*دونالد ترامپ جونیور، پسر دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا اخیرا در میزگردی در فروم دوحه و در پاسخ به این سوال که آیا نگرانی‌های اروپا مبنی بر این که واشنگتن اوکراین را به حال خود رها خواهد کرد به‌جا است؟ گفته بود که فکر نمی‌کنم که اوکراین به حال خود رها شود. اما مسائلی مطرح است. مثلا (اروپایی‌ها می‌گویند) ما می‌خواهیم به روسیه حمله کنیم اما وقتی کار به نوشتن چک می‌رسد، آمریکا باید این کار را انجام دهد. مردم آمریکا تمایلی به این کار ندارند. این موضوع را شاید بتوان به حضور آمریکا در منطقه خاورمیانه نیز بسط داد. اینکه آمریکا دیگر حاضر نیست برای جنگ‌هایی که بدون درنظرگیری منفعت مالی برای واشنگتن باشد، شرکت کند. شاید برنامه ایالات متحده برای جنگ با ونزوئلا، کشوری با منابع سرشار نفت، نیز از همین موضوع تمایل به سیطره بر منابع نفتی این کشور ناشی شود. اخیرا سند استراتژی ملی آمریکا در سال ۲۰۲۵ نیز منتشر شده است که نشان می‌دهد واشنگتن به دنبال پیاده‌سازی دکترین «مونرو» (رئیس‌جمهور اسبق این کشور) است که می‌گوید سیاست آمریکا باید معطوف به منطقه آمریکای لاتین و نقاط پیرامونی این کشور در قاره آمریکا باشد. دیدگاه جنابعالی در این رابطه چیست؟

این موارد همانطور که شما نیز اشاره کردید در سند استراتژی امنیت ملی آمریکا مورد اشاره قرار گرفته‌اند. در این سند نیز به وضوح گفته شده است که آمریکا به دنبال دکترین مونرو است و نمی‌خواهد وارد به مناطقی از جهان شود که ارتباط و منفعتی برایش ندارد و پول مردم ایالات متحده را هدر دهد. این تفکر می‌گوید آمریکا باید مجددا صنعتی شود و تجلی آن هم در جنبش «ماگا» قابل مشاهده است. (این جنبش با نام کامل «عظمت را دوباره به آمریکا بازگردانیم» (Make America Great Again) یک شعار انتخاباتی میان سیاستمداران آمریکایی است که در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۲۰۱۶ توسط دونالد ترامپ محبوب شد) در داخل حاکمیت آمریکا بخشی از تکنوکرات‌ها و سیاسیون این کشور از جنبش ماگا حمایت می‌کنند. این افراد هم می‌توانند طرفدار ترامپ باشند و هم منتقد او؛ در نتیجه جنگ افغانستان و عراق جریانی در آمریکا به وجود آمد که می‌گوید چرا ما باید پول مالیات‌دهندگان ایالات متحده را در افغانستان، عراق و اوکراین خرج کنیم. این بخش از سیاسیون آمریکایی حتی در مورد اسرائیل هم این حساسیت را دارند.

ترامپ در دیپلماسی خود سیاست حمایت‌گرایی اقتصادی را دنبال می‌کند

یعنی افرادی چون جان مرشایمر و استیون والت هم منتقد صرف هزینه آمریکا برای اسرائیل هستند. بنابراین این تفکر در ایالات متحده وجود دارد که دونالد ترامپ این تفکر را نمایندگی و از آن حمایت می‌کند اما آیا این‌که این تفکر در ادامه راه موفق می‌شود یا خیر موضوع دیگری است. هنوز در آمریکا طرفداران اتلاف‌سازی از قدرت موردنظر خود برخوردار هستند. دموکرات‌ها نیز از آن حمایت می‌کنند. این سیاستی که در «حمایت‌گرایی اقتصادی» ریشه دارد و حتی در داخل کنگره نیز با مخالفانی روبه‌رو است. شما می‌دانید اخیرا رای‌گیری در کنگره انجام شد مبنی بر این‌که ترامپ باید تعرفه‌های برزیل را لغو کند و گفت که قانون وضعیت اضطراری برای اعمال تحریم‌ها در این کشور درست نیست چرا که اعمال تعرفه‌ها باید در حیطه اختیارات کنگره باشد. در همین رابطه مارک روبیو و افرادی در دولت آمریکا از این سیاست حمایت می‌کنند اما باید ببینیم آیا این سیاست بعد از ترامپ نیز باقی می‌ماند یا خیر.

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی