همانطور که اشاره کردیم دنباله انتشار بعضی از جراید دولتی بزمان مظفر الدین شاه نیز کشیده شده وامتیازاین دوره با دوره سابق این است که درزمان مظفرالدین شاه بعضی از جراید خصوصی نیز بدست اشخاص تأسیس یافت وبرای امتیازاین دسته ازجراید،از جراید دولتی؛آنها را در تاریخ خود بنام «جراید آزاد» نام میبریم. گرچه بشرحی که بعداً خواهیم نوشت روزنامههای شخصی حق استعمال کلمه آزاد را در عنوان خود نداشته و مدتها آزادیخواهان برای نوشتن این کلمه با دولت مبارزه نمودند ولی چون از قیود جراید دولتی آزاد بودند، لذا ما آن ها را جراید آزاد نام میگذاریم. اول روزنامه که حق نوشتن کلمه آزاد را در عنوان خود پیدا کرد «روزنامه مجلس» بود.
انتشار جراید غیر دولتی حتماً با اجازه وزارت انطباعات صورت میگرفت و به پیشنهاد وزارتخانه مذکور صدر اعظم حکمی مبنی بر اجازه انتشار روز نامه صادر می کرد. وگاهی درموارد مخصوصی، بازبحکم صدراعظم ازانتشارمجله ویا روزنامه جلوگیری میشد. «مجله الاسلام »یا گفتگوی صفاخانه اصفهان که به مدیری داعی الاسلام در اصفهان مدت دو سال منتشر شده؛ پس از انتشار شماره اول؛ ه ماه از طرفامین السلطان توقیف گردید واجازه نشر آن داده نشد.
«میرزا محمد حسین فروغی »ملقب به ذکاء الملک؛ با این که خود در دستگاه دولتی بزرگ شده بود؛ پس از تأسیس روزنامه تربیت در زمان مظفرالدین شاه، در سال اول آن؛ جمله « با اجازه وزارت جلیله انطباعات» در عنوان روزنامهاش قید شده است انتشار نه ساله روزنامه تربیت پیشرفت بزرگی برای مطبوعات آزاد کشور بود و در حقیقت ذکاءالملک اول روزنامهنویسی است که سبک روزنامه را در ایران از آن حالت خشک و بیروحی روزنامههای دولتی و درباری خارج ساخت و لذا میتوان مرحوم ذکاء الملک را پدر مطبوعات ایران دانست. با توضیح فوق میتوان روزنامههای زمان مظفرالدین شاه را بدو دسته متمایز قسمت نمود اول روزنامههای دولتی که وزارت انطباعات آنها را طبع و منتشر مینموده و دوم روزنامههای آزاد و یا غیر دولتی که بدست اشخاص تأسیس و اداره میشده است.
۱- روزنامههای دولتی
مظفر الدین شاه بتقلید پدروشاید ازروی میل طبیعی با نشر فرهنگ و جراید چندان مخالفتی نشان نمیداد حتی در زمان ولیعهدی خود در تبریز دستور تأسیس و انتشار روزنامه ای به اسم ( تبریز ) را صادر کرد. از این رو درسلطنت مظفرالدین شاه به غیر از قسمتهای اخیرسلطنت وی که خیلی کم باموررسیدگی مینمودواغلب کارها با نظرصدراعظم اداره میشد؛ وزارت انطباعات با همان تشکیلات سابق به کارهای خود ادامه میداد.
محمد حسن خان ملقب به «اعتمادالسلطنه»؛ پس از چندسال عهده داری و زارت انطباعات واداره نمودن روزنامههای دولتی، در هیجدهم شوال ۱۳۱۳ قمری؛ یعنی کمی قبل از قتل ناصرالدین شاه؛ دار فانی را وداع نمود و وزارت انطباعات و اداره روزنامههای دولتی بالقب (اعتماد السلطنه) بعهدة «محمد باقر خان ادیب الممالک »برادرزاده محمد حسن خان؛ واگذار گردید واز تاریخ ۲۲ شوال المکرم ۱۳۱۳ تمام روزنامههای دولتی تحت نظر و اداره مشارالیه اشاعه یافت.
مظفرالدین شاه؛ در محرم الحرام ١٣١۴ قمری که فرامین دولتی را بنام وزرا و امرا صادر نموده فرمان زیر را نیز بنام محمد باقرخان ادیب الملک صادر کرد. این فرمان در نمرۀ ۹۸۸ روزنامه ایران بدینقسم ثبت است:
«جناب اشرف صدر اعظم. وزارت انطباعات و دارالترجمه دولتی وطبع روزنامه مصورشرف واطلاع وتألیف کتاب نامۀ دانشوران در عهد شاهنشاه شهید بر عهده محمد باقر خان اعتمادالسلطنه محول و مرجوع بود؛ از قراری که بعرض رسید در انجام این مشاغل و خدمات اعتماد السلطنه بسیار خوب ازعهده بر آمده است و چون رشته این امورات و ترتیب روزنامههای دولت از امور مهمه است و باید به عهده شخص کافی، بصیر، با اطلاعی مرجوع باشد و اعتماد السلطنه هم خوب از عهده این خدمت برآمده و پدر بر پدر هم متصدی خدمات عمده دولتی بودهاند، لهذا ما هم بتصویب آن جناب اشرف وزارت انطباعات و دارالترجمه و روزنامه شرف و تألیف کتاب نامه دانشوران را بعهده اعتماد السلطنه محول وموکول فرمود که بترتیب سابق مشغول انجام این خدمات بوده خاطر همایون ما را بیش از پیش از خدمات خود راضی و خرسند دارد. محرم ١٣١۴. »
لازم است یادآور شویم که از زمان وزارت محمد حسنخان لقب اعتماد السلطنه مخصوص وزیرانطباعات بوده واز این رو پس از مرک مشارالیه تا آغاز مشروطیت هر کسی بدین مقام نائل گردیده لقب اعتمادالسلطنه را داشته است و لذا در اغلب روزنامههای دولتی این دوره در آخر صفحه چهارم امضای (اعتماد السلطنه) دیده میشود در صورتی که صاحبان این لقب اشخاص مختلف بوده و هر چند مدتی شخصی آنرا ملقب بوده است.
هنگام مرگ ناصرالدین شاه وزارت انطباعات دو روزنامه دولتی بنامهای (ایران) (و اطلاع) منتشر مینموده و پس از مرک این پادشاه بدون کوچکترین تغییری در قطع ومطالب آنها به انتشارهردو ادامه داده شده است .
ادامه دارد
شما چه نظری دارید؟