مهندس رضا پوررضایی
بیاعتمادی به همة «ایسم»ها و مکاتب فکری، باور مشترکی است که در گروهها و گرایشهای متفاوت میبینیم. حتی برخی بر آنند که باور مشترک بسیاری از جوانان، ناباوری است! بدون یک دستگاه فکری و مجموعهای از آنچه همه یا اکثریت قبول داشته باشند هم که نمیتوان امید داشت جامعه به سمت مطلوب حرکت میکند و در آن مسیر استوار میماند. یک راه این است که ظرفی خالی در اختیار اندیشمندان و جامعه قرار داد و گفت: آن را با هر چه خودتان درست میدانید، پر کنید.
اگر اندیشمندان پیشنهاد دادند و مردم هم پذیرفتند، ظرف «نوینگرایی» محتویاتی خواهد داشت که بر سرش اگر اجماع نباشد، توافق هست و میتوان امیدوار بود که سرمایه اجتماعی چندان هست که برای رفتن و رسیدن به مطلوب لازم است. منظور از نوینگرایی، به هیچ عنوان پشت سر گذاشتن «سنت» نیست، برخلاف «تجدد» که ما ایرانیان زمانی آن را یک گفتمان در تضاد با سنت تعبیر کردیم.
نوینگرایی، مدرنیته و پستمدرنیته نیست؛ چون جامعه ما در آن مرحله قرار ندارد. مدرنیزاسیونِ بدون مدرنیته را هم که تجربه کردیم و جامعه با انقلاب سال ۵۷ نشان داد آن را نمیخواهد.
سنت و فرهنگ ایرانی را هم که با انقلاب مشروطه نشان دادیم برای نیازهای امروزمان کافی نیست، وگرنه صندوق رأی را از مدرنیته نمیگرفتیم بیاوریم بگذاریم وسط سلسله قاجار! پس اینکه «از سر تا پا غربی شویم»، در عمل یا پیاده نشد یا قابل پیادهسازی نبود، یا نخواستیم که پیاده کنیم.
در انقلاب اسلامی که بسیاری از مظاهر غرب را کنار زدیم، اتفاقاً صندوق رأی را خیلی جدی گرفتیم و کمتر از دوماه بعد از پیروزی انقلاب، صندوق رأی را ملاک نهایی قرار دادیم. امروز هم اگر به فکر راهبردهایی برای بهتر شدن حال و آینده هستیم، لازم است تمام داشتههای خودمان و تجربیات دیگر تمدنها را به دقت ببینیم و آنچه را برایمان سودمند به نظر میرسد، به کار بگیریم.
داریوش شایگان در کتاب «آسیا در برابر غرب» میگوید: «تا موقعی که ما موجودیت تمدنی را که معروضش هستیم، نشناسیم و مورد پرسش قرار ندهیم، توفیقی نخواهیم یافت.
مورد پرسش قرار دادن، یعنی اتخاذ روش فلسفی. فقط با این روش است که میتوانیم به ماهیت تفکر غربی و هویت خودمان پی ببریم. طرح مسئلة تقدیر تاریخی تمدنهای آسیایی قهراً یک مسئله فلسفی است.» باید از آنچه سنت برای تمدن به ارمغان آورده و خواهد آورد، بهدقت نگهداری کنیم. مدرنیته و پسامدرنیته را هم با دقت بیاموزیم و هر آنچه را میتواند در بالابردن سطح رفاه و خرسندی مردم از آن برداشت کرد، استفاده کنیم.
به نظر میرسد مردم از الگوی حکومت بر جامعه عبور کردهاند و آنچه دنبال میکنند، مدیریت در جامعه است. متفکران وظیفه دارند با تکیه بر ذخیره ارزشمند سنتها و یافتههای ارزشمند روزِ جهان، پیشنهادهای روشن و قابل بررسی مطرح کنند. متفکران روشها ونگرشها را پیشنهاد میکنند و به مردم در بررسی دقیق این پیشنهادها یاری میرسانند و در نهایت این مردم هستند که برمیگزینند.
حال دوباره به این سؤال بازگردیم که: محتوا و درونمایة نوینگرایی چیست؟ در گام نخست مهم است که بپذیریم اصل ثابت این است که درونمایة آن ثابت نیست.
بیشک دستاوردهای عقل انسان وحی منزَل نیست و کاستیهایی دارد که با گذشت زمان و تغییر مردم و گرایشهای آنها تغییر میکند. نوینگراییِ امروز درونمایهای دارد که پیشنهاد اندیشمندان امروز و پذیرش مردم امروز را دارد.
در فردای تاریخ اگر اندیشمندان دهه بعد پیشنهادهای دیگری داشتند و مردمان آن دهه نیز پذیرفتند، درونمایه بر اساس آن تغییر خواهد یافت.
در زمانی یک «نسل» را هزار سال میدانستند. بعدها کمتر شد و یک نسل را صد سال دانستند. بعدها کمتر شد و به سی سال رسید. امروزه هم افراد با ده سال اختلاف سن، نسل متفاوتی به نظر میرسند.
به همین علت هر گاه که نسل جدیدی به عرصه میرسد، لازم است نظرات آنها را دخالت داد و درونمایة نوینگرایی را بر این پایه اصلاح کرد.
تفکر مشروطه
این روزها سالگرد یکی از دستاوردهای ارزشمند تاریخ کشورمان است. انقلاب مشروطه مثل تمام دستاوردهای بشری، بیعیب و نقص نبوده است. انقلاب مشروطه که در روح خود گرایش به مدرنیته داشت، به «مدرنیزاسیون بدون مدرنیته» انجامید و باعث شد مردمی که در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ پیروزی آن را جشن گرفتند، در ۱۴ مرداد سال ۱۳۵۷ با آتشزدن سینما آتلانتیک به عنوان یکی از نمادهای مدرنیزاسیون بدون مدرنیته، رأی عدم تمایل خود را نسبت به غربگرایی قشری صادر کردند.
مردم ما با صدای بلندی که هنوز بهروشنی به گوش میرسد، گفتند که مدرنیزاسیون بدون مدرنیته را نمیخواهند. ما اگر امروز به انقلاب مشروطه افتخار میکنیم، اجدادمان و تمام مشکلات و کاستیهایی را که با آن درگیر بودند، هم درک میکنیم.
ما اگر به انقلاب مشروطه ملت ایران افتخار میکنیم، به این دلیل نیست که حکومت مظفرالدینشاه را پذیرفت، به این دلیل است که چون نمیتوانست آن را حذف کند، محدود و مشروط کرد. ما به این افتخار نمیکنیم که نمایندگان مجلس اول در پی یک انتخابات آزاد برگزیده شدند، به این افتخار میکنیم که قطار مملکت برای همیشه از نداشتن پارلمان، به داشتن پارلمان تغییر ریل داد.
ما اندوهگین و خشمگین هستیم از اینکه مجلس در چنان ضعفی بود که یک قزاق اجنبی مثل لیاخوف و پادشاه ایرانیِ از اجنبی بدتر، مجلس را به توپ بستند؛ ولی افتخار میکنیم که از خاکستر استبداد صغیر، مجلس بعدی سر بر آورد.
البته خیلی بهتر بود که مملکت تحت نفوذ روسها نبود تا برای تقابل با آنها، انگلیسیها از مشروطه حمایت کنند و صد البته که این حمایت بدون چشمداشت نبود و انحرافاتی به بار آورد.
نکته بسیار مهم که خوب است برای عبرت تاریخی به دفعات تکرار شود، این است که به هیچ عنوان نمیتوان انقلاب مشروطه و مشروطهخواهی را در امتداد سلطنت دید. بیشک شاهان اگر میتوانستند، دودمان مشروطه و مشروطهخواهان را به باد میدادند. کما اینکه نه مجلس را، که مشروطه را به توپ بستند؛ اما خوشا که آزادیخواهی اجدادمان بر آنها پیروز شد.
دستاورد دیگری که به دلیل فاصله تاریخی کوتاه، ممکن است به طرز شایسته مورد توجه قرار نگرفته باشد، این است که کارکرد و اثرگذاری از دسترفتة صندوق رأی را که خونبهای شهدای مشروطه بود، خون شهدای انقلاب اسلامی به آن بازگرداند.
باز از آنجا که فاصله تاریخی ما با انقلاب ۵۷ زیاد نیست، امکان دارد که دستاوردهای آن را بهدرستی نبینیم و گرفتار هیاهوی روزمره باشیم. خطر درست همینجاست. پیشرفت و توسعه مملکت مشروط به محافظت دقیق از دستاوردهای گذشته است. خیلی چیزها را باید تلاش کرد و به دست آورد، اما بهایش از دستدادن دستاوردهایی نیست که اجدادمان به بهای خونشان برایمان به امانت گذاشتهاند.
انقلابیون پس از پیروزی در انقلاب اسلامی، به پیروزی در خیابان تکیه نکردند و اصالت را به صندوق رأی دادند؛ هوشیاری تحسینبرانگیزی که مشروعیت به ارمغان آورد و باعث نوزایی صندوق رأی شد. البته کسی گمان نمیکند که ما در سال ۵۷ به ردههای بالای مردمسالاری رسیدیم، اما بدون شک در این مسیر پیشرفت کردیم. مردم برای دومین بار در کمتر از صد سال نشان دادند که هیچ قدرتی نمیتواند بدون تأیید آنها بر این کشور حکومت کند.
هر کس با اندکی توجه به جریانات دنیا، درمییابد که آنچه در هر جامعهای میگذرد، حاصل برهمکنش نیروهای داخلی و خارجی آن جامعه است. مردم ما در ۱۲۸۵ و ۱۳۵۷ نشان دادند که سهمشان در آنچه در جامعه میگذرد، بالاست. بدون اجازه آنها میتوان آب خورد، اما این آب از گلوی کسی پائین نخواهد رفت!
انقلاب مشروطه دستاوردهای ارزشمندی برای جامعه داشت که موظفیم از آن نگهداری کنیم. صندوق رأی، ستون فقرات امنیت و یکپارچگی امروز جامعه، یادگار ارزشمند مشروطه است. درود میفرستیم به روح بلند همه شهدای مملکت.
شهدای راه آزادی و عزت این سرزمین اهورایی. بهویژه در آستانه ۱۴ مرداد، درود میفرستیم به شهدای مشروطه که میراث گرانبهایی به یادگار گذاشتند.
شما چه نظری دارید؟