دکتر مرضیه محمدزاده                               ۶

سخن به شجاعت حضرت زینب(س) رسید و خطبه ای که  برای کوفیان ایراد کرد. اینک ادامه سخن:
در دربار عبیدالله
زینب(س) در دربار عبیدالله بن زیاد،  در حالی که کهنه‌ترین جامه‌ اش را پوشیده بود، با ابهت و جلالی هر چه تمام‌تر قدم پیش نهاد و بدون آنکه به والی اعتنایی کند، رام در گوشه‌ای نشست و کنیزان گرد او را گرفته بودند. عبیدالله سه بار گفت: «این زن متکبر کیست؟» بار سوم یکی از زنان گفت: «زینب دختر فاطمه است.» ابن زیاد گفت: «سپاس خدایی را که شما را رسوا کرد و کشت و فتنة شما را دروغ گردانید!» زینب(س) گویی هیچ اتفاقی رخ نداده و فقط برای مناظرة علمی به این مجلس آمده، ابن زیاد را به چیزی نشمرد و او را پیش روی مردمان تحقیر کرد و فرمود: 
ـ سپاس خداوندی را که ما را به وجود محمد(ص) گرامی داشت و ما را پاک و پاکیزه فرمود. تبهکار تکذیب می‌شود و آنان ما نیستیم، دیگرانند.  
ابن زیاد حیرت کرد  و با کنایه گفت: کار خدا را با خاندانت چگونه دیدی؟!   فرمود: جز زیبایی ندیدم. 
سپس با صلابت افزود: شهادت برایشان مقدّر شده بود. به سوی مقتل خویش رفتند. به‌زودی خدا آنان و تو را فراهم می‌آورد تا در پیشگاهش دلیل بیاورید و از او داوری بخواهید. بنگر که در آن روز، پیروزی و رستگاری از آنِ کیست؟
ابن زیاد که خُرد و تحقیر شده بود، با درماندگی از آخرین سلاحش که دشنام بود، استفاده کرد و گفت: سرانجام خداوند دل مرا از سرکش و دیگر سرکشان خاندان تو خنک کرد. 
زینب(س) فرمود: لَعَمری لَقَد قَتَلتَ کَهلی وَ قَطَعتَ فَرعی وَ اجتَثَثتَ اَصلی؛ فَاِن کانَ هذا شَفاؤُکَ، فَقَد اِشتَفَیتَ: به جانم سوگند، سالار مرا کشتی و شاخه‌هایم را بُریدی و ریشه‌ام را برآوردی. اگر اینها دلت را خنک می‌کند، خوشدل باش!
ابن زیاد حقیرتر شد که نمک بر زخم زنی داغدیده ریخته است! 
حضرت زینب(س) در دربار یزید نیز ‌ چنان مسلّط و پرقدرت و حکیمانه سخن گفت که به‌رغم طولانی بودن خطبه‌اش، نه یزید توانست آن او را قطع کند و نه کسی از حاضران یارست چیزی گوید. او با قلبی خونین، دلی مجروح، چشمی اشکبار و کولباری از خاطرات دردناک و مصائب کشنده سخن آغاز ‌کرد و آن خطبه نافذ افشاگرانه را ایراد کردو در پایان فرمود: «به خدا این عار به روزگار تو شسته نشود و هر کاری کنی نخواهی توانست نام  و یاد ما را از میان ببری و این ننگ را از دامان خود پاک کنی...»
سید مهدی حلّی در شعرش این خطبه را  چنین توصیف می‌کند: «زبان زینب کارگرتر از شمشیر برّان است. او سخنور توانمندی است که در اسارت، اسیرکننده‌اش را به بند می‌کشد و فصیحان، در سخن او، کلام خاتم رسولان را به وضوح دریافت می‌کنند.»
زینب(س) در این جهاد مقدس، بیمی به خود راه نداد و با نهایت دلیری، ابن زیاد و یزید  را  رسوا ساخت. سخنان اوچنان مؤثر و سرنوشت‌ساز بود که معمولاً در کتاب‌هایی که حتی به اشاره از زینب سخن گفته‌اند، از خطبه اش و قدرت روح و بیان او تمجید کرده‌اند.
سیدجعفر نقدی می‌نویسد: «زینب(س) در آن موقعیت خطیر به زیبایی حق را مجسّم نمود و راه را برای جویندگان حق روشن ساخت. یزید و یارانش را با اسلوب زیبای بلاغی خویش روسیاه نمود و اعماق دل عارفان را با فصاحتش تسخیر کرد، به‌گونه‌ای که زبان‌ها بند آمد، دهان‌ها بسته شد و گوشها تسلیم گردید و برق این جان پاک و نورانی آن جانهای پلید را در جای خویش خشکاند تا جایی که یزید بر تکفیر خود و پیروانش صبر کرد و نتوانست لب از لب بگشاید، کلام او را قطع کند یا او را از ادامة سخن باز دارد و این همان تصرّفی است که اصحاب ولایت به مدد الهی و به دلیل قدرتی که خداوند به آنان عطا کرده است، می‌توانند در دیگران انجام دهند.»                                                                                                                                         ادامه دارد
 

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی