کارگاه پیشرفته ایرج طهماسب، کارگردان سینما و تلویزیون، شامگاه هشتم آذر در بخش دارالفنون چهلوسومین جشنواره جهانی فیلم فجر برگزار شد؛ نشستی که در آن طهماسب به تبیین نسبت هنر با جزئیات، مرز خیالپردازی و واقعگرایی و نقش «موضوعگرایی» در روایت سینمایی پرداخت. این جلسه با حضور هنرجویان و فیلمسازان جوان برگزار شد و طهماسب کوشید تجربه چند دهه فعالیت خود را در قالب نکاتی کاربردی به آنان منتقل کند.
به گزارش مهر، طهماسب در آغاز، تفاوت علم و هنر را در «مسیر رسیدن به نتیجه» دانست. به گفته او، در جهان علم مشکلات پیچیده نیازمند پژوهشهای بلندمدت است، اما هنرمند در نقطهای کاملاً متفاوت میایستد و از دل یک چیز بسیار کوچک، جرقه یک اثر بزرگ را میزند؛ همانگونه که عباس کیارستمی «خانه دوست کجاست» را از دیدن یک دفتر مشق آغاز کرد.
او تأکید کرد که «این قدرت هنر است که از جزئیات کوچک به جهانی انسانی و گسترده برسد» و ادامه داد: بسیاری از آثار ماندگار جهان، از جمله سمفونی پنجم بتهوون، بر پایه یک موضوع کوچک بنا شدهاند و هنرمند با رنگ و لعاب و ساختار، آن را به اثری بزرگ تبدیل کردهاست. از نظر طهماسب، نقطه شروع هر اثر هنری نه «مفهوم» بلکه «موضوع» است: چیزی روشن، مشخص و متمایز که جهان اثر حول آن شکل میگیرد.
این کارگردان با برشمردن تفاوت مفهوم و موضوع گفت: موضوع چیزی است که نور روی آن افتاده و ما دقیقاً میدانیم چه میخواهیم بگوییم. او با اشاره به مثال «لبخند ژکوند» افزود که آثار بزرگ اغلب بر یک موضوع مشخص بنا شدهاند.
طهماسب معتقد است فیلمساز باید ابتدا موضوع را تشخیص دهد؛ همانطور که کیارستمی در «خانه دوست کجاست» فقط دنبال دفتر مشق یک دانشآموز میگشت و همهچیز پیرامون همین عنصر ساده ساختهشد.
وی، موضوعگرایی را زیربنای «پیامبندی» دانست و افزود: جهان از دو دسته عناصر خوب و بد تشکیل شده و هنرمند انتخاب میکند از کدام سوی جهان سخن بگوید. بر همین اساس، برخی فیلمسازان به نمایش تلخیها و دشواریها میپردازند و برخی دیگر با آثاری کودکانه، عاشقانه یا سرگرمکننده میکوشند حال مخاطب را بهتر کنند .سینما نیز دو گونه بزرگ دارد: سینمای واقعگرا که به حقیقت جامعه و خانواده توجه میکند و به مستند داستانی نزدیک است، و سینمای خیالپرداز یا سرگرمکننده که بر پایه تخیل ساخته میشود.
طهماسب اظهار کرد: انتخاب میان این دو مسیر وابسته به جهانبینی فیلمساز است؛ برخی چون اصغر فرهادی به واقعیت نزدیک میشوند و برخی با قهرمانان تخیلی مانند «اسپایدرمن» دنیایی متفاوت میآفرینند.
به گفته این هنرمند، فیلمسازان جوان معمولاً کار را با مستند آغاز میکنند، زیرا ابزار و هزینه کمتری میطلبد، اما فیلمسازانی که امکانات و سرمایه بیشتری دارند، به خلق آثار داستانی و پرهیجان تمایل پیدا میکنند.
وی با تشبیه توجه کودکان به یک موضوع کوچک، توضیح داد که زندگی انسانی میان «بهدستآوردن» و «ازدستدادن» حرکت میکند و سینما نیز بر همین دو قطب شادی و غم بنا میشود. او تفاوت میان سینمای مستند و سینمای داستانی را در نسبت آنها با احساس دانست: مستند بر اندیشه و حقیقت تکیه دارد و مخاطب را به فکر وا میدارد، در حالی که تراژدی و کمدی احساسات را برمیانگیزند.
از نگاه او، سینمای ایران بیشتر اندیشمند است و کمتر به سمت روایتهای احساسی میرود؛ به همین دلیل تماشاگر پس از خروج از سالن بیشتر درگیر تفکر است تا خنده یا گریه.
طهماسب سپس با توضیح مفهوم «هنر کاربردی» گفت: خلق شیوههای تازه هنری، مانند استفاده پیکاسو از «مکعب» که بعدها به مکتب کوبیسم تبدیل شد، نمونهای از این نوع هنر است. ژانر نیز از دل موضوع انتخاب میشود: اگر درباره ورزش فیلم بسازیم، ژانر ورزشی میشود؛ اگر درباره دزد و پلیس باشد، ژانر پلیسی. موضوعات کودکانه همواره سینمای کودک را میسازند زیرا جهانی مشترک و قابلتجربهاند.

شما چه نظری دارید؟