به گزارش اطلاعات آنلاین، «یو اس اس جرالد فورد» بزرگترین ناو هواپیمابر آمریکا با سرعت در آبهای نیلگون کارائیب در حرکت است. ناوشکنها و ناوچههای جنگی هم پیشاپیش آن حرکت میکنند و بمبافکنهای «بی-۵۲» نیز در ۳۰ کیلومتری ساحل ونزوئلا مستقر هستند و پوشش لازم را فراهم میکنند.
ایالات متحده تحت فرماندهی دونالد ترامپ تقریباً یک دهم قدرت دریایی جهانی خود را در یک منطقه واحد متمرکز کرده که اکنون منطقه عملیاتی «نیزه جنوبی» نامیده میشود. ترامپ و وزیر جنگ اش «پیت هگست»، این را کارزاری علیه تروریسم و مواد مخدر اعلام کرده اند اما ونزوئلاییها، جهان و احتمالاً من و شما میدانیم که این تلاش دیگری برای سرنگونی «نیکلاس مادورو» رئیس جمهوری ونزوئلاست، چیزی که ایالات متحده سالهاست با روشهای مختلف برای آن تلاش کرده است.
اما صدها کیلومتر دورتر در کاراکاس پایتخت ونزوئلا، مردی به نام مادورو در کاخ ریاست جمهوری «میرافلورس» ایستاده است که از نظر کاخ سفید، او باید برای محافظت از امنیت ملی آمریکا برکنار شود. مادورو مردی عادی است که وارث یک انقلاب نظامی مردمی شد که رهبر آن «هوگو چاوز» در حالی که تحریمها و محاصره اقتصادی ایالات متحده برای خفه کردن اقتصاد این کشور آغاز شده بود، درگذشت. چاوز پیش از مرگش، مادورو را منصوب کرد که به عنوان آخرین سنگر انقلابی که آماده تصاحب قدرت است، توصیف میشود.
کودکی در حاشیه
زندگینامه سادهانگارانه نیکلاس مادورو توسط مطبوعات آمریکایی اغلب با رانندگی اتوبوس او آغاز میشود، روایتی که مخالفانش برای کوچک جلوه دادن تحصیلات او به کار میبرند، در حالی که او از آن برای تأکید بر ریشههای طبقه کارگر خود استفاده میکند، اما داستان پیچیدهتر است. مادورو در ۲۳ نوامبر ۱۹۶۲ در «ال واله» یکی از پر جنب و جوشترین محلههای طبقه کارگر کاراکاس متولد شد.
او نه از آکادمیهای نظامی که سلف و مربیاش هوگو چاوز را شکل دادند، فارغالتحصیل شد و نه از والدینی از نخبگان دانشگاهی چپگرا تولد یافت. آگاهی سیاسی او در دهه ۱۹۷۰ در بحبوحه رونق نفتی ونزوئلا شکل گرفت که ثروت هنگفتی را برای عدهای اندک و فقر مطلق را برای اکثریت ایجاد کرد.
هر کس که از منطقه محل تولد مادورو بازدید کرده، میداند که حلبیآبادها هنوز به دامنه تپهها چسبیدهاند، کوچهها باریک و پر پیچ و خم هستند و مردم در کنار هم فشرده شدهاند. اما خانه مادورو متفاوت بود.
پدرش رهبر اتحادیهای بود که پسرش را در معرض بحثهای سیاسی قرار میداد و مادرش معلم بود، به این معنا که فرهنگ در خانواده او وجود داشت، اما بدون هیچ گونه تجملات. مادورو در دبیرستان «خوزه آوالوس» دانشآموز با استعدادی نبود اما خیلی زود جذب سازمانهای چپگرا شد.
او همزمان در یک گروه راک کوچک به نام «انیگما» گیتار مینواخت و این دوگانگی بین هنر و سیاست حتی پس از رئیس جمهور شدنش نیز بخشی از روایت او باقی ماند. مادورو دانشگاه را تمام نکرد و در دهه ۱۹۸۰ راننده متروی کاراکاس شد.
آنجا در استراحتگاهها و ایستگاههای اتوبوس، شاهد جریان زندگی بود و بحث مردم در مورد کار، کسالت و خشم خاموش نسبت به دستمزدهای پایین و بیتوجهی دولت به خواستههایشان را می شنید.
در آنجا او چیزی را آموخت که هنوز هم در آن سرآمد است: «گوش دادن، دریافت شکایات و مدیریت اختلافات بدون رویارویی مستقیم». این مرد جوان بیست و چند ساله به سرعت در صفوف اتحادیه کارگران مترو پیشرفت کرد و به تدریج به گروه کوچکی از افسران جوان نزدیک شد که در پادگانهای خود در حال برنامهریزی چیزی بودند که بعدها به عنوان جنبش انقلابی بولیواری شناخته شد: «چاوز و رفقایش».
راننده و افسر؛ انقلاب و زندان
در فوریه ۱۹۹۲ تلاش برای کودتا علیه «کارلوس آندرس پرز» رئیس جمهوری وقت، سیاست ونزوئلا را تکان داد. این تلاش توسط یک چترباز تیره پوست به نام هوگو چاوز رهبری شد اما کودتا شکست خورد و چاوز زندانی شد.
مادورو از معدود غیرنظامیانی بود که اجازه یافت با چاوز در سلول خود ملاقات کند. او به عنوان یک پیک مخفی کار میکرد و پیامها را بین افسر زندانی و جنبشهای مردمی در خارج از کشور منتقل میکرد. پس از عفو و آزادی چاوز، حزب «جنبش برای جمهوری پنجم» تأسیس شد که وی را در سال ۱۹۹۸ به ریاست جمهوری رساند.
مادورو نیز یکی از بنیانگذاران این حزب شد و جایگاه خود را به عنوان معاون اول رئیس جمهوری و معتمدترین فرد چاوز تثبیت کرد و از نظر وفاداری و اقتدار از بسیاری از چهرههای نظامی کهنهکار پیشی گرفت.
وزیر خارجه ای با طعم انقلابی
چاوز در اوت ۲۰۰۶ مادورو را به عنوان وزیر امور خارجه منصوب کرد. در آن زمان، انقلاب بولیواری در اوج خود بود و قیمت نفت از ۱۰۰ دلار در هر بشکه فراتر رفته بود، برنامههای اجتماعی گستردهای برای مردم در نظر گرفته شده بود و رهبر انقلاب ونزوئلا، واشنگتن را به چالشی آشکار و علنی میکشاند. مادورو به عنوان وزیر امور خارجه، معمار محور مخالف هژمونی آمریکا شد.
او اتحاد با کوبا را تعمیق بخشید، اتحاد «آلبا» متشکل از کشورهای آمریکای لاتین را تأسیس کرد و سازوکار «پتروکاریب» را توسعه داد که نفت را با قیمتهای ترجیحی به کشورهای کارائیب و آمریکای مرکزی ارائه میدهد.
در مجامع بینالمللی، او خود را به عنوان صدایی علیه جنگهای عراق و افغانستان و علیه اشغال فلسطین توسط اسرائیل معرفی کرد. در سال ۲۰۰۹ او نقش محوری در تصمیم کاراکاس برای قطع روابط دیپلماتیک با تلآویو در اعتراض به جنگ غزه که در اواخر سال ۲۰۰۸ آغاز شد، ایفا کرد. چند ماه بعد، او به رسمیت شناختن کشور فلسطین را اعلام کرد.
دوران تصدی مادورو به عنوان وزیر امور خارجه (۲۰۰۶-۲۰۱۲) کلید درک روابط بعدی او با ایالات متحده است. در این نقش، مادورو نه تنها دیپلماسی سنتی را اجرا کرد، بلکه سیاست استراتژیک چاوز مبنی بر خصومت آشکار با ایالات متحده و مقاومت در برابر هژمونی آن در آمریکای لاتین را نیز با وفاداری اجرا کرد.
وارث غیرنظامی انقلاب نظامی
مادورو از همان روز اول میدانست فاقد کاریزمای افسانهای چاوز است اما او یک دستگاه حزبی قدرتمند، یک نهاد نظامی که از طریق شبکههای وفاداری کنترل میکرد و یک نظام سیاسی که قوانین آن متناسب با انقلاب و رهبرانش تنظیم شده بود را به ارث برد.
در سالهای پس از مرگ چاوز، کابوس اقتصادی شروع به شکلگیری کامل کرد. سقوط قیمت نفت، همراه با اتکای بیش از حد به درآمدهای شرکت ملی نفت، برای اقتصاد ونزوئلا مهلک بود اما سیاستهای اقتصادی دولت، کنترلهای ارزی که اعمال میکرد و کاهش تولید داخلی منجر به فروپاشی کامل شد و بین سالهای ۲۰۱۴ تا ۲۰۲۱، تولید ناخالص داخلی ونزوئلا حدود سه چهارم کاهش یافت و یکی از عمیقترین فروپاشیهای اقتصادی پس از جنگ جهانی یا فروپاشی دولت در تاریخ مدرن رخ داد.
ظهور ناگهانی «خوان گوایدو»
در یک صبح گرم ژانویه ۲۰۱۹، نام «خوان گوایدو» ناگهان و به طور غیرمنتظرهای در اخبار ظاهر شد. مرد جوانی حدوداً ۳۶ ساله و عضو پارلمان که برای اکثر ونزوئلاییهای خارج از حوزه انتخابیهاش ناشناخته بود، روی سکویی در یکی از میادین کاراکاس ایستاد، دست راستش را بالا برد و خود را «رئیس جمهوری موقت» ونزوئلا اعلام کرد.
در آن لحظه، خیابان روبروی او پر از مخالفان مادورو بود و سفیر ایالات متحده بلافاصله در توییتی رئیس جمهوری جدید را به رسمیت شناخت. پس از آن، پایتختهای اروپایی و آمریکای لاتین نیز به کارزار حمایت از گوایدو پیوستند.
در ابتدا به نظر میرسید که حکومت مادورو در آستانه فروپاشی است اما در پشت صحنه، کاراکاس سالها صرف ایجاد نوعی شبکه ایمنی در برابر این نوع کودتای نرم کرده بود. مهمترین ستون در تقویت حکومت ونزوئلا، ارتش است و افسران وفادار، از دوران چاوز در ارتش نهادینه شده اند.
مادورو سقوط خواهد کرد؟
وضعیت ونزوئلا در شرایط کنونی بسیار پیچیده است. از یک سو اقتصاد این کشور با تورم سرسامآور، سقوط ارزش پول ملی و ادامه مهاجرت شهروندان در بحران جدیدی قرار دارد و از سوی دیگر، حکومت مادورو به لطف ارتش وفادار و حمایت های ژئوپلیتیکی روسیه، چین و ایران، در برابر تهدید نظامی خارجی، منسجمتر از همیشه به نظر میرسد.
مادورو میداند چگونه اتحادها را ایجاد کند، به ویژه اتحادهایی که به دلیل سیاستهای واشنگتن به او تحمیل شده است؛ او میداند چگونه از لفاظیهای مقاومت در برابر امپریالیسم برای تحکیم مشروعیت خود در داخل و خارج از کشور استفاده کند؛ او میداند چگونه از طریق ساخت مسکن و برنامههای رفاه اجتماعی، حتی در بحبوحه هرج و مرج، پایگاه حمایتی خود را حفظ کند.
منبع: شبکه الجزیره - مترجم: نادر مازوجی